امروز : جمعه ۲ آذر ۰۳ - Friday 22nd November 24

«فالش»؛ زندگی خارج از رده! - کلبه سرگرمی و کولاک

اگر در همه‌ی اوقاتی که تنها هستیم، با خیال آسوده رفتارها، رابطه‌ها، صحبت‌ها، عکس‌العمل‌ها، نظرات و سبک زندگی مورد نظر خود را داشته باشیم و بعد متوجه بشویم در حقیقت کسی پنهانی ما را رصد می‌کرده، چه احساسی پیدا می‌کنیم؟ هولناک‌تر از آن، اگر متوجه بشویم کسی توانسته ذهن ما را بخواند و به عمق رویاها، افکار، ترس‌ها و یا اهداف ما پی ببرد، آیا مدار زندگی از روال خارج نمی‌شود؟ «فالش» که کامران شهلایی و دوستانش این روزها روی صحنه‌ی سالن چارسو، به گوش و چشم مخاطب می‌رسانند، چنین عبارت ساده اما سهمگینی را برایمان مرور می‌کند: «هراس از عیان شدن».


«فالش» داستان یک مرد است با روابط متعدد که ما تنها سه مورد از آنها را در جریان کار می‌بینیم؛ زنی غریبه که مرد در تلاش برای جلب نظر اوست، زن همسایه که به مهمانی تولدش دعوت می‌شود و زن دوم سابق که همچنان در رویاهای رامین وجود دارد و به واقعیتِ زندگی او سرک می‌کشد. در نگاه نخست شاید این سه فضای داستانی که هر یک خط جداگانه‌ای را دنبال می‌کنند، به نظرمان بی‌ربط برسد و از خودمان بپرسیم مقصود نویسنده_کارگردان از این کلاژ چیست؟ اما کمی که عمیق‌تر شویم، درمی‌یابیم پای زیرمتنِ کمرنگی در میان است که هر چه نمایش جلو می‌رود، رنگ و لعاب بیشتری می‌گیرد: کانسپت‌هایی مثل آبرو، وجهه و اعتبار. این مضامین هستند که تا در هر موضوعی برجسته می‌شوند، همه‌ی جنبه‌های بی‌ربط را به یکدیگر سنجاق می‌کنند و از واقعیت‌ها، مقوله‌های وصله‌پینه شده‌ای می‌سازند که زیبایی و منطق ندارند اما عده‌ای به آنها وقع می‌نهند و بر اساس آنها به رفتارشان جهت می‌دهند! اگر بخواهیم برای این گزاره از دل نمایش مصداق بیاوریم، باید به قصه همان زنی اشاره کنیم که برای پس گرفتن گوشی موبایلش به خانه مرد غریبه‌ای مراجعه می‌کند که آن را پیدا کرده است. قاعدتا باید انتظار بروز چنین احساساتی را از کاراکتر زن داشته باشیم: اشتیاق برای دریافت گوشی، عصبانیت از رامین بابت لفت دادن کار و در نهایت، خوشحالی بابت پیدا شدن مال گمشده. در ادامه وقتی زن متوجه می‌شود تمام اطلاعات خصوصی موجود در گوشی برای رامین لو رفته، درست در نقطه‌ای که پای آبرو وسط کشیده می‌شود، آن زن اتو کشیده‌ی به ظاهر منطقی و دارای دیسیپلین، ملقمه‌ای از احساسات و رفتارهای نامربوط به موقعیتِ «بازپس گرفتن گوشی موبایل» را تجربه می‌کند؛ استرس تهوع‌آور، فرو رفتن در موقعیت ضعف، پوشیدن نقاب اطاعت و التماس و حتی فراموش کردن این نکته که می‌توان به خاطر جرم محرز ورود به حریم خصوصی به پلیس فتا شکایت برد؛ تنها و تنها برای آن که کانسپت آبرو به ماجرا وارد شده و همه چیز را به فالش کشیده است. چنین از خط بیرون زدنی را در قصه دو زن دیگر نیز می‌توانیم پیدا کنیم، به خصوص شخصیتی که کیمیا خلج ایفاگر آن است و به درستی و دقت، همه‌ی آن استرس‌های بی‌جا و آزاردهنده‌ای را که یک زن بازیگر در محیط سینمای ایران باید تحمل کند، به صحنه می‌آورد.
«فالش» روایت بیرون زدن زندگی از مسیر اخلاق است با محوریت یک مرد زن‌باره و ما از هم گسیختگی زیست او را در حالی شاهد هستیم که روح و عاطفه‌اش نیز در کالبد جسمانی‌اش زیادی به نظر می‌رسد.

سارا کنعانی

تاریخ انتشار : 18 اکتبر 24 دیدگاه : بدون دیدگاه