آرزو صراف رضائی، متولد چهارده دی هزار و سیصود و شصت و نه، رودبار، فارغ التحصیل علوم ارتباطات اجتماعی، گرایش روابط عمومی که از سال هشتاد و یک فعالیت هنری را با تئاترهای دانش آموزی و نمایش های عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سمت بازیگر آغاز و تاکنون در حدود چهل تئاتر در سمت بازیگر، برنامه ریز، دستیار کارگردان و مدیر روابط عمومی فعالیت داشته است، این هنرمند در سریالهای برف بی صدا می بارد، ایستگاه، سلمان فارسی، گلشیفته و ۱۰ فیلم کوتاه به عنوان بازیگر حضور داشته و سال نود و شش یکی از شانزده برگزیده از میان ۳۶۰۰ شرکت کننده در مسابقه “خنداننده شو” در برنامه “خندوانه” بوده است، با آرزو صراف رضائی که این شبها در سالن اصلی تئاتر شهر و نمایش سیاه خال خوش می درخشد گفتگویی کوتاه داشته ایم که با هم می خوانیم.
این اجرا چه حرفی برای گفتن دارد؟
زندگی همه انسانها اگر آمیخته با عشق نباشد، همگی تبدیل به عروسک های ماشینی و بازیچه های زمینی خواهیم شد که یونیفرم های یک شکل پوشیده و بدون اندیشه فقط حرکت داریم و به قول “مینا”ی نمایش ما، حباب های تو خالی ای که انسان نیستند چون عشق از آنها گرفته شده است، به نظر من این جملات جان نمایش ما است.
نقش چه چالش هایی داشت که بازی در آن را پذیرفتید؟
از آنجایی که اکثر کاراکترهایی که تا به امروز بازی کرده ام نقش های مثبتی بوده اند، اولین مورد تاثیرگذار در پذیرفتن این کاراکتر منفی بودن، خرافاتی بودن و خاص بودن کاراکتر جادوگر یا همان “رماّل” بود، رسیدن به گام مناسب و تون صدای به خصوص، اکت های بیرونی که در عین اگزجره نبودن برای مخاطب باورپذیر باشند و مشاهده و مطالعه کاراکتر “رمال” که سبب شد تا به زندگی این کاراکتر در صحنه جنگل بینجامد، چالش های بعدی من در رابطه با این کاراکتر بود که خیلی هم آن را دوست دارم.
تئاتری ها چقدر در تبلیغ و معرفی کار همکارانشان همکاری می کنند؟
این همکاری کاملا متوسط و متغیر است، من اساتید و گروه هایی از شاگردانشان را می شناسم که با عنوان حمایت از تئاتر “روزهای حامیان تئاتر” برگزار می کنند و دسته جمعی به دیدن تئاترهای در حال اجرا می روند که این امر هم به آموزش و فهم نیاز تئاتر دیدن و اهمیت اضافه شدن تئاتر به سبد فرهنگی هر خانواده کمک می کند و هم به گروه های در حال اجرا در بهتر دیده شدن زحماتشان بر روی صحنه.
فضا برای رشد جوانها در دنیای تصویر و نمایش چقدر فراهم است؟
متاسفانه در حال حاضر شاهد مقوله منفی و مخرب “بازیگر اسپانسر” در اغلب پروژه های تئاتری و سینمایی و تلویزیونی هستیم که آفتی است بر سر مسیر جوانان علاقمند به این حرفه، چون زمانی که من نوعی با پرداخت مبلغی قادر به گرفتن نقش در پروژه های مختلف هستم در اصل جای حضور و رشد یک استعداد و علاقمند را اشغال می کنم، امیدوارم هر چه زودتر این اتفاق مخرب در تمام پروژه های نمایشی و تصویر پایان پیدا کند.
استقبال تا امروز چطور بوده و فکر می کنید مخاطب اجرا بیشتر چه قشری از جامعه هستند؟
با توجه به چندین عامل که پیش بینی آن دور از ذهن نبود مانند اشباع شدن قشر تئاتربین بعد از اجراهای جشنواره تئاتر فجر، مشغله مردم در آستانه عید نوروز و… خدا را شکر استقبال از نمایش بد نبوده و اکثر مخاطبین با رضایت از سالن خارج شده اند که نظرات مثبت در سایت تیوال و زمان خروج از سالن گواه این مهم است.
آیا آرزو صراف به یکی از سلبریتی های ما تبدیل خواهد شد؟
در مدت زمان چند ماهه حضور در برنامه “خندوانه” کمی از شرایط زندگی سلبریتی ها، مانند عکس گرفتن و حتی امضا گرفتن مردم عزیز و ساخت صفحات طرفداری در فضای مجازی و ارسال هدیه را از نزدیک لمس کردم، اگر بگویم علاقه ای به این اتفاقات نداشته ام دروغ محض است چون هیچ انسانی از دوست داشته شدن و توجه گریزان نیست، اما از آنجایی که حرفه بازیگری شغل و یکی از بخش های مهم زندگی من را دربرگرفته چه سلبریتی باشم که مردم او را دوست بدارند و محبوبشان باشم و یا صرفا بازیگری باشم که هر شب با تمام عشق وجودم مقابل دیدگان پر مهر مردم حاضر می شوم و کاراکتر هایم را زندگی می کنم، برای من خودِ زندگی است و لذت می برم.
آینده تئاتر ما را چگونه پیش بینی می کنید؟
متاسفانه غمگینم از گفتن این حرف که تئاتر این روزها بیشتر به سمت دور شدن از ارزش ها و رسالت های انسانی خود در حال حرکت است، در جایی که اجراهای فاخر که حرفی برای گفتن دارند به دلیل مشکلات مالی و چه و چه و چه در صندوق می مانند و اجراهای تهی از اندیشه به دلیل وجود ارتباطات با بودجه های کلان و ویترین های آنچنانی روی صحنه می روند، صحنه ای که مقدس است و قدمگاه بزرگانی از اهالی هنر است که برای آموختن و پرورش سرسوزنی عشق به مردمان، زندگی ها گذاشته اند، امیدوارم تئاتر این مملکت هر چه زودتر از این وقایع دور و از هر گزندی در امان بماند.
گفتگو: عباسعلی اسکتی