امروز : یکشنبه ۲ دی ۰۳ - Sunday 22nd December 24

سپیده خداوردی: من به هنر نیازمند هستم - کلبه سرگرمی و کولاک

سپیده خداوردی متولد شش اردیبهشت هزار و سیصد و شصت، در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون و نوازنده موسیقی، دارای تحصیلات ادبیات نمایشی و کارگردانی است. بازیگری را با مجموعه «بچه های خیابان» به کارگردانی همایون اسعدیان آغاز کرد و سپس در فیلم هایی چون «ایستگاه بهشت»، «قهوه اسپرسو»، «یک گوشه پاک و پرنور»، «گیلعاد» و چندین و چند تله فیلم به هنرنمایی پرداخت. در این شماره ی کولاک به مناسبت پخش سریال «بوی باران» با سپیده خداوردی که بیست و دو سال سابقه فعالیت حرفه ای در زمینه موسیقی دارد و نوازنده ارکستر ملی است، گفتگویی مفصل داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو:‌ عباسعلی اسکتی

*چه ویژگی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟

من نقش های خاص کار می کنم، واقعا نقش هایی را کار می کنم که ویژگی های خاصی داشته باشند. فکر نمی کنم هیچ کدام از نقش هایم شبیه هم بوده باشد و نقشی هم که الان دارم در مجموعه آوای باران بازی می کنم، یک دختر افغان کابل است. شاید برای خیلی ها نوع گویشش غریبه باشد یا به نظرشان بیاید که افغانی نیست، ولی به واقع افغان کابل خیلی با افغان هزاره ای فرق می کند، زبان و چهره اش اصلا شباهت آنچنانی به افغان ها ندارند و چهره شان متفاوت است. به هر صورت تیم خوب این کار و کارگردان خوب این کار آقای معظمی باعث شد که من این نقش را بپذیرم. بیشتر از هر نقش عادی روی این شخصیت زحمت کشیدیم تا باورپذیرتر شود و چیزی که واقعا برای من در این نقش مهم بود، پرداخت شخصیت نقش بود. در هر صورت «ناجیه» دختری است که دارای یک اصالت است؛ از یک خانواده خوب که پدرش استاد دانشگاه و دست به قلم بوده و ساز می زده، آمده است که طی اتفاقی به اینجا کشیده می شود و حالا من این اتفاق را نمی گویم تا در روند داستان بشنوید و ببینید و این برای من خیلی جذاب بود.

 

*این نقش چه سختی هایی داشت؟

در قرادادم طی کرده بودم که یک هفته زودتر لوکیشن و متن دستم باشد که بتوانم تمرین کنم، ولی به خاطر تصحیحات و اتفاقاتی که بالاخره در مجموعه سریال های تلویزیون ما می افتد، به این اتفاق ترتیب اثر داده نشد و بار سنگین و استرس و حساسیت مسئولیت نقش نسبت به مردم، روی دوش من بود و تا الان هم وجود دارد و همچنان استرس دارم و هر دفعه که قسمت ها را می بینم، با دقت می نشینم و بررسی اش می کنم. من برای نقش «ناجیه» خیلی زحمت کشیدم، جدا از اینکه فیلمنامه دائم تصحیح می شد و حتی بعضی اوقات سر صحنه به دست ما می رسید.

 

*فکر می کنید چقدر به نقش نزدیک شده اید؟

با تمام وجود سعی کرده ام و با دقت و با تمام سختی تلاشم را کرده ام که نزدیک به آن گویش و حال و هوای آنان باشم، ولی به هر صورت من یک افغانی نیستم و مشکلی هم که وجود داشت این بود که ما سر صحنه مترجم نداشتیم، «ویس» می شنیدم و آنها را می گفتم و کار می کردم  و زمان هم بعضی مواقع خیلی محدود بود، متن سر صحنه به دستم می رسید و واقعا مسئولیت خیلی سنگینی بود و خیلی فشار روی من بود. امیدوارم خوب شده باشد و مخاطبان از آن لذت برده باشند.

 

*چگونه وارد کار تصویر شده اید؟

با موسیقی شروع کردم. مدرسه موسیقی و دانشکده تئاتر و ادبیات دراماتیک خواندم و با تئاتر شروع کردم، همین طور پیش آمد و وارد کار تصور شدم. آرزوی من تصویر نبوده و الان هم بیشترین چیزی که به من لذت می دهد این است که یک شخصیت را به وجود بیاورم، روی آن کار کنم، متفاوت بسازمش، بزرگش کنم و بعد در معرض تماشا بگذارمش و در انتظار تربیتی که کرده ام، از نگاه مردم بنشینم که تحسین کنند یا انتقاد و من یاد بگیرم برای کارهای آینده ام. تصویر هیچ وقت آمال و آرزوی من نبوده، بلکه لذت بوده، لذت درونی بوده، مثل خوردن و خوابیدن و چیزهای غریزی که آدم ها به آن نیازمند هستند. من به هنر نیازمندم و احساس نیاز آن را دارم و همانقدر که در روز احساس گرسنگی می کنم و باید غذا بخورم، به هنر نیازمند هستم و احساس نیازش را همیشه دارم و برای بهترین ها را انتخاب کردن و بهترین بودن در این حیطه تلاش می کنم.

 

*شما بازیگر فعال، ولی کم حاشیه ای هستید.

بازیگر کم حاشیه؟ بله! من واقعا در این چند سال سعی کرده ام از خیلی از حاشیه ها دور باشم. خیلی ها پیشنهاد داده اند به من که با حاشیه می توانید معروف تر و دیده تر شوید و دنبالتان کنند، ولی واقعا من همیشه از حاشیه پرهیز کرده ام و ان شاء ا… همیشه بتوانم این شرایطی که در این چند سال از آن محافظت کرده ام را تا آخر حفظ کنم.

 

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟

باورتان می شود واقعا هیچ! هیچ وقت نیامده اند به من بگویند چهره خوبی دارید و برای این نقش خوب هستید، همیشه از روی بازی هایم انتخاب شده ام و در ذهنشان مانده ام و فکر می کنم تا به حال من بازی خوشگل و نازی و اینها نداشته ام و همیشه کاراکترهایی ساخته ام و کار کرده ام و شخصیت هایی بازی کرده ام که همه شان با هم متفاوت بوده اند. حتی در تله فیلم هایم که شمالی بوده، ترکی بوده، کاشانی بوده، همین نقش افغان، طنز موقعیت و حتی یکی اش به زبان فرانسه بود و تلویزیون هم نشان داد، هر کدام با هر کدام فرق می کند و به نظر من یک بخش از بازیگری، زیبایی و چهره است، ولی این اولویت نیست و این برای من خیلی ارزشمند است که هیچ وقت به من این شکلی نگاه نکرده اند.

 

*از فعالیت هایتان در  زمینه موسیقی صحبت می کنید؟

کار موزیک انجام می دهم. اگر کار ارکسترال خوب باشد هم انجام می دهم. تدریس می کنم و در طی همین یک سال و نیم، دو سال که سر کار بوی باران هستیم، آلبومی به اسم «سپیدار» با شرکت رهگذر هفت اقلیم و پخش رها با آهنگسازی آقای درخشانی دکلمه کرده ام. اشعار استاد سایه و یک صفحه هم استاد محمدرضا شجریان لطف کردند برای من نوشتند که دست خط ایشان چاپ شده. زمانی که سر ارکستر شهناز بودیم و داشتم کار را آماده می کردم، ایشان شنیدند و خیلی دوست داشتند و من را مورد لطف خودشان قرار دادند و فکر می کنم این یکی از ناب ترین اتفاق های روزگار بوده که نصیب من شده، مدیونشان هستم که این لطف را به من کردند و کار من را مورد تایید خودشان قرار دادند.

 

*و یک کتاب منتشر کرده اید، چگونه تجربه ای بود؟

کار دیگری که در این دو سال من انجام دادم، کتابی است به اسم «قاصدک سپید» که مجموعه شعرهای من از دوران پانزده سالگی تا الان است که با انتشارات نگاه منتشر شده. از آقای علیرضا رئیس دانا خیلی ممنونم که من را مورد لطف خودشان قرار دادند. داستانش خیلی طولانی است و من اصلا به فکر چاپ کتاب نبودم و به فکر اجرا بودم که به لطف دوستان که من را تشویق کردند، کار چاپ شد. خیلی خوشحال هستم که کتاب من با انتشارات نگاه منتشر شده است. حدودا هشتاد و نه شعر است که در ابتدا دو دفتر بود، پانزده سالگی تا سی سالگی و سی سالگی تا به حال، که من اینها را در یک دفتر به اسم قاصدک سپید منتشر کردم.

 

*بازتاب خوب بود؟

این کتاب مهرماه پارسال در نمایشگاه فرانکفورت حضور داشت و این برای من خیلی ارزشمند بود و حدود هفتاد و چند تا از شعرهای همین مجموعه را در آلبومی کار کردم به اسم قاصدک سپید که هم اسم کتاب من است. دکلمه های خودم است و کارهای موزیک آن را هم خودم انجام داده ام، آقای رضا لعمانی عزیز گیتار آن را زدند و آقای همایون نصیری برای من سازهای ضربی را زدند. خیلی خوشحالم این دو عزیز که خودشان برند هستند، تا پایان این مجموعه در کنار من بودند. آقای مازیار مرتاضیه میکس و مستر کار را به عهده داشتند و همین طور شرکت آوای ماد و ان شاء ا… اگر خدا بخواهد تا آخر مرداد کار به صورت رسمی منتشر می شود، البته که قاصدک سپید ماه پیش در سی و هفت وبسایت ریلیز شده است.

 

*صحبت از استاد شجریان شد، از ایشان بیشتر می گویید؟

به نظر من چیزی که در ایشان شاخص بود، تسلط به کارشان و عشقی بود که به هنر و اصالت هنر دارند. تعصبی که به  موسیقی داشتند، برای من خیلی با ارزش بود. حمایت از جوان ها و به جوان ها پر و بال دادن و به آنان احساس اعتماد به نفس و توانایی دادن که می توانند از پس یک هنر واقعی بر بیایند، در کنارشان نشستن و ایستادن و قدم زدن و نگاه به موسیقی داشتن برای من خیلی مهم بود. یک اخلاق خاصی در استاد شجریان بود که واقعا خیلی جوان ها را دوست داشتند و از آنان حمایت می کردند، ولی نه حمایت الکی، بلکه واقعا چیزی در بچه ها می دیدند و به آن توانایی که در بچه ها وجود داشت، شاخ و برگ می دادند و حمایتشان می کردند تا بتوانند رشد کنند و به آن جایگاه اصلی خودشان برسند.

 

*از شاخصه های رفتاری شان هم چیزی هست که بگویید؟

ما در شهناز یک گروه هجده نفره بودیم که در اروپا، آمریکا، انگلیس، ترکیه و دوبی کنسرت داشتیم و استاد هر لذت و خوبی و خوشی که می توانستند داشته باشند را با بچه های گروه تقسیم می کردند و دوست داشتند بچه های گروه در کنارشان باشند و اگر از چیزی لذت می برند، بچه هایشان هم در کنارشان باشند و این خیلی احساس خوبی بود. شبی نبود که ما روی صحنه برویم و احساس تکراری بودن داشته باشیم، لحظاتی را از استاد نبینیم که با تدبیر و دانش در خواندنشان اتفاقی را روی استیج رقم می زدند که اشک در چشمان من جمع می شد. هر دفعه از استیجی به استیجی دیگر از ایشان درس می گرفتم.

 

*به نظر من شما هنرمند آرمانگرایی هستید، این چگونه در شما شکل گرفته است؟

شاید این از بچگی بوده و در من وجود داشته، این که همیشه دوست داشته ام کارهایی را بکنم که خاص باشند، سخت باشند و شاید حتی بعضی موقع ها احساس کنم از توانایی ام خارج است، ولی خیلی برای آن تلاش کنم. همین که مدرسه موسیقی درس خواندم، همین که ساز دوم کنترباس را انتخاب کنم و اولین خانمی بودم که کنترباس زدم و همین موضوع در مورد نقش هایم است که معمولا نقش هایی را انتخاب کرده ام که متفاوت باشند و برایشان زحمت کشیده ام، حالا افغانی بوده، شمالی بوده، ترک بوده، خاص بودن و شاخص بودن نقش که مجبور می شدم با شخصیت و کاراکتر و اتفاق هایش دست و پنجه نرم کنم، برای من خیلی جذاب بوده است. البته هیچ وقت به این موضوع فکر نکرده ام که هر بهایی را پرداخت کنم تا بتوانم به این نگاه و این آرمانگرایی که در ذهنم ایده آلیسم است برسم. همیشه سعی کرده ام از نقطه قوت خودم که پشتکارم است و تحصیلاتم و صبوری و زمانی که در حوزه هنر گذاشته ام  و برای آن زحمت کشیده ام، استفاده کنم؛ آن تلاشی که واقعا به دست آوردن آن می تواند یک نقش ایده آل باشد یا یک نوازندگی ایده آل باشد یا یک ارکستر خوب باشد. تلاش کرده ام تا بتوانم این ها را به دست بیاورم و تلاش کرده ام که بتوانم اینها را به ثمر بنشانم، باعث شده این آرمانگرایی در من به وجود بیاید، ولی هیچ وقت بهایی را پرداخت نکرده ام که این آرمانگرایی را به دست بیاورم و از این جاه طلبی لذت ببرم.

 

*هنرپیشگی، خوانندگی، نوشتن، اهل تجربه هنرهای دیگر هم هستید؟

خیلی دوست دارم همه هنرها را تجربه کنم و فکر می کنم همه هنرها مکمل یکدیگر هستند. از آدم های یک بعدی اصلا خوشم نمی آید که فقط می گویند موسیقی سنتی، فقط می گویند موسیقی کلاسیک، فقط سینما، فقط تئاتر. به نظر من همه اینها در کنار هم یکدیگر را کامل می کنند و یک هنرمند را به یک نگاه کامل و جامع تر می رسانند که می تواند اتفاق بهتری را رقم بزند. موسیقی به تصویر، تصویر به موسیقی، موسیقی به تئاتر، ادبیات به تئاتر، موسیقی به شعر همه به هم مربوط است و هر کدام را که بلد باشید، به نظر من یک پوئن است برای بهتر شدن، بهتر شدن و دید به زندگی هنری و به زندگی خودت و صیقل بهتر خوردن و اتفاق بهتری را رقم زدن، ولی متاسفانه در جامعه چیزی که حتی بین آرتیست ها و هنرمندان خودمان من را خیلی آزار می دهد این است که هنرمندان ما فکر می کنند یک رشته را باید آنقدر ادامه بدهید تا بتوانید موفق شوید. به نظر من این حرف، حرف غلطی است. خیلی وقت ها که من سر کار تصویر هستم، بچه ها می گویند دیگر کار موزیک نمی کنید؟ یا وقتی موزیک کار می کنم می گویند دیگر تصویر کار نمی کنید؟ یا کتاب چاپ کرده ام، می گویند بازیگری و موسیقی را کنار گذاشته اید؟ واقعا این گونه نیست و همه آنها مکمل هم هستند. مثلا همین کتابی که نوشته ام، من نمی گویم شاعر هستم، اما به هر صورت دلنوشته و واگویه های خودم را، تصویرهای زندگی  خودم را سعی کرده ام با زبانی دیگر به نوشتن تبدیل کنم و همین نوشتن، آهنگ دارد و این آهنگ گونه بودن متن من از موسیقی می آید و این فرمی که بعد کتاب را تبدیل کرده ام به دکلمه های خودم، چون موزیسین بودم، توانستم حس و حال خودم را بنویسم، چون متن من دارای ریتم است، حتی فرم و حتی نوع خواندن که این از موزیک می آید و توانسته کمک کند این را بنویسم و با این فرم ادا کنم و این تصویر از سینما و تئاتر من می آید که توانسته یک تصویری را در دید خواننده به وجود بیاورد که آن، تصویر زندگی من است که بعد یک پلن دیگری دارم که بتوانم این را به اجرا برسانم، با هم مکمل هستند و به هم دست به دست می دهند تا کارهای جدید و تجربه جدید را به وجود بیاورند و من اگر فقط یک موزیسین صرف بودم، اگر فقط بازیگر یا نویسنده بودم، نمی توانستم به تنهایی چنین چیزی را به وجود بیاورم.

 

*عدم امنیت شغلی در بین هنرمندان چقدر در این چندکاره شدن ها تاثیر دارد؟

به نظر من این خیلی مهم است که یک هنرمند دارای یک بیمه و یک امنیت روحی و کاری باشد و اینکه باز به نظر من خیلی راحت تر و یک بعدی تر حرکت کند، ولی وقتی یک امنیت روحی و فکری و کاری در جامعه ما وجود ندارد و همیشه به روز زندگی می کنیم و نمی دانیم فردا چه خبر است و کی سر کار هستیم و نیستیم، بهترین اتفاق این است که دایره اتفاقات هنری شما گسترده تر باشد، نه به این صورت که حالا در هر چیزی یک نیشی بزنید و بگویید من در این زمینه هنرمند هستم، بلکه اینچنین که هر رشته را خوب بخوانید و در آن حرفه وارد شوید، این اتفاق برای شما نیفتد که به خاطر شرایط بد اقتصادی و روحی و هر چیز دیگری مجبور به انتخاب کردن هر شرایطی شوید، خودتان قدرت انتخاب داشته باشید، چه در زمینه موسیقی، چه سینما و تئاتر و نوشتن، در هر صورت خودتان حق انتخاب داشته باشید و نسبت به حق انتخاب هایی که به شما می دهند و انتخاب هایی که می توانید داشته باشید، بهترین را انتخاب کنید و حالتان خیلی بهتر باشد تا اینکه مجبور باشید که احساس بدی نسبت به خودتان داشته باشید و مجبور شوید هر کاری را بپذیرید.

 

*جامعه و هنرمند امروز چقدر روی هم تاثیر گذار هستند؟

من فکر می کنم ما نسبت به شناخت از فضای مجازی و حریم آدم ها عقب تر هستیم یا بشود گفت هنوز بین خیلی از افراد در جامعه جا نیفتاده که هر کسی به مقتضای خودش هر نگاهی را داشته باشد و هر طور که دوست دارد فکر کند. ما در راستای ساختار و فرهنگ و شخصیت خودمان قدم برداریم و نه تقلید ازدیگران، به هر صورت این اتفاق تاثیرگذار خواهد بود. آدم هایی هستند که شما را به عنوان یک کاراکتر در حیطه سینما، تلویزیون، تئاتر، موسیقی و یا… دوست دارند و پیگیر شما هستند، کارهای شما را می شنوند، می بینند، می خوانند و همراه شما هستند و شما را دوست دارند، برای اینکه برای آنان مهم هستید و وقتشان را می گذارند و نظر می دهند، ولی من معتقد به این هستم که اگر دوست دارند حمایت کنند و ما از حمایت شما لذت می بریم، چون یک هنرمند نیازمند این است که حمایت، دیده و تایید شود، ولی اگر یک هنرمند را دوست ندارید، به انتقادهای زشت و نامربوط و پیروی های ناصحیح نیست، شما می توانید نبینید، نشنوید و این گونه هر کس به عنوان یک شخصیتی که در فرهنگ خانوادگی خودش و مملکت شکل گرفته، می تواند حق انتخاب داشته باشد و می تواند بهترینی را که صلاح دید روش زندگی خودش است که پیرنگ اصلی اش در زندگی خانواده گی اش به وجود آمده، پی بگیرد. دیگران را بیشتر از دانش خودش چه صحیح است و چه ناصحیح انتقاد یا توبیخ نکنیم و راجع به آن اظهار نظر و قضاوت نکنیم، چون به نظر من هیچ کس شایسته قضاوت کردن نیست جز خدا.

 

*فعالیت های پیش رو؟

موسیقی را همچنان تدریس می کنم و در حال حاضر دو سریال قرارداد بسته ام، یک سریال با آقای احمد امینی به تهیه کنندگی آقای مفید و سریال دیگر با آقای رشیدی به تهیه کنندگی آقای پاکدامن و یک سریال هم آماده پخش دارم، مرگ خاموش به کارگردانی آقای احمد معظمی.

تاریخ انتشار : 05 آگوست 19 دیدگاه : بدون دیدگاه