دلم نمی خواست «بازیگر» شوم
موسیقی را از سینما بیشتر دوست دارم
همکاری با اصغر فرهادی، لذت بخش ترین تجربه زندگی ام بود
صحرا اسداللهی، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، متولد روستای کندور توابع جاده چالوس است. او شاگرد آخرین دوره کلاس های آموزشی استاد سمندریان، دانشجوی ترم آخر رشته سینما در دانشگاه سوره، کارگردان سه فیلم کوتاه و دو فیلم مستند بلند با نام های «عباس داریوش» و «تست دوربین» که تست دوربین به سیزده جشنواره بین المللی راه پیدا کرده و در جشنواره های ویند آمریکا و ستاره سیاه غنا جایزه بهترین مستند را گرفته است. وی همچنین در جشنواره سایه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کرده است. با صحرا اسداللهی که از او فیلم های «فروشنده»، «ارادتمند، نازنین»، «بیا از گذشته حرف بزنیم»، «دریاچه ماهی» و «آپاندیس» را به خاطر داریم به بهانه هنرنمایی در سریال بچه مهندس که این شب ها روی آنتن است، گفتگویی مفصل داشته ایم که با هم می خوانیم.
گفتگو: عباسعلی اسکتی
عکاس: مهدیه بهامین
از سریال بچه مهندس شروع کنیم، چرا بازی در این نقش را پذیرفتید؟
من قبلا چند همکاری با آقای سعید سعدی داشتم و اینقدر همکاری کردن با ایشان برای من لذت بخش است که به خاطر ایشان رفتم سر این کار. یعنی قبل از اینکه اصلا نقش را بدانم، به خاطر آقای سعدی سر این کار رفتم، بعد با فضا و قصه آشنا شدم. وقتی متوجه قضیه شدم، به کار و نقش علاقه مند شدم.
این سریال چه حرفی برای گفتن دارد؟
اگر فاز یک سریال بچه مهندس را دیده باشید، در فاز یک خیلی به دنیای بچه ها پرداخته شده است. در فاز دو به دنیای بچه های نوجوان که در سن بلوغ و شرایط حساسی که در آن هستند، پرداخته می شود و حالا فاز سه هم که قرار است ساخته شود، دنیای جوان هاست و مثل همه سریال های دیگر، یکسری خرده داستان های دیگری دارد که می تواند برای مخاطب جذاب باشد، ولی غالب داستان روی دنیای نوجوان هاست؛ بچه هایی که تازه یک برداشت هایی از عشق دارند، دغدغه هایشان و مشکلاتشان، مثلا اینکه بدون سرپرست بزرگ می شوند و یکسری مشکلات این شکلی دارند. به نظر من سریال جذابی ازآب در آمده و مخاطب ها کار را دوست داشته اند.
بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟
کلا دوست دارم در ژانر اجتماعی نقش داشته باشم تا کمدی و… ژانر مورد علاقه من اجتماعی است و نقش های جدی را ترجیح می دهم؛ نقش هایی که با خودم فاصله دارد و برای من چالش برانگیز است.
تجربه همکاری با اصغر فرهادی در فیلم فروشنده چگونه بود؟
تجربه همکاری با آقای فرهادی برای من قابل توصیف و گفتن نیست که بگویم از اینکه با ایشان کار کرده ام چه حسی دارم. اتفاقی بود در زندگی ام که برای من واقعا تکرار نشدنی بود؛ تکرارنشدنی و لذت بخش ترین تجربه زندگی ام. فکر می کنم آرزوی هر آدمی است که با ایشان کار کند و من هم به یکی از بزرگترین آرزوهای زندگی ام رسیدم.
خوش چهره بودن چقدر در انتخاب نقش در سینمای امروز نقش دارد؟
من چون جزو خوش چهره ها نیستم> نمی دانم! باید این سوال را از آدم هایی که چهره خیلی خوبی دارند بپرسید. به نظر من الان دیگر سینما و تلویزیون دارد به سمت و سویی می رود که چهره خیلی در آن تاثیری ندارد. یک مدت تب این خوش چهره بودن خیلی داغ بود، ولی الان بعید می دانم. نمی دانم شاید هم باشد، اما من چون خوش چهره نیستم، می گویم نمی دانم!
بازیگران و کارگردان های محبوب ایرانی و خارجی؟
بین بازیگرهای خارجی، من عاشق مریل استریپ هستم و دنیل دی لوئیس. مریل استریپ که اسطوره من است و بین کارگردان های خارجی هانکه، لارنس فونتریه، بنینی و جوزپه تورناتوره را خیلی دوست دارم. کارگردان های ایرانی هم که با بزرگترین آدمی که در ذهنم بود و دوستشان داشتم، خدا را شکر کار کرده ام. دلم می خواهد دوباره با ایشان کار کنم، این دفعه به من اعتماد بیشتری کنند و این دفعه تمام ایرادهایی که در گذشته داشته ام، برطرف کنم. همچنان دلم می خواهد با آقای فرهادی کار کنم. یک حسرت خیلی بزرگ که در ذهن من است و دلم می خواست اتفاق بیفتد، کار کردن با آقای کیارستمی بود و یکی از آرزوهای دیگری که دارم و هنوز محقق نشده، کار کردن با کیانوش عیاری است، واقعا دلم می خواهد با ایشان کار کنم. بین بازیگرهای ایرانی عاشق خانم سوسن تسلیمی هستم و دلم می خواهد با ایشان کار کنم و اینکه من آقای خسرو شکیبایی را به شدت دوست داشتم و دوست دارم و بازیگر مورد علاقه من ایشان هستند.
در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟
بله، من فکر می کنم آدم هایی که درست کار می کنند، شاید یک عالمه آدم باشند که دارند درست کار می کنند، ما هم آنها را نمی شناسیم ولی ماندگار می شوند. ماندگار شدن آدم ها فقط به بازی کردن آنان ربط ندارد. ماندگاری آدم ها به خیلی فاکتورها بستگی دارد که خیلی چیزها به نظر من درون درستی است که آدم ها دارند. من شدیدا و عمیقا به این ایمان دارم که دنیا یک گردونه عجیب غریب است و همه آدم هایی که الان صاحب قدرتی هستند، در سیاست و اقتصاد و سینما و هر چیز دیگری، ممکن است جای آدم ها هم عوض شود. حالا ما فقط سینما را در نظر می گیریم، بنابراین ماندگار شدن آدم ها بستگی زیادی به زمان دارد که زمان از آدم ها چه می سازد و آدم ها در طی زمان چه رفتاری می کنند که ماندگار شوند یا نه. آدم ها اگر از درون آدم درستی باشند، ماندگار می شوند، حالا ماندگار نه برای یک ملت، ممکن است برای اطرافیان خودشان ماندگار شوند. به نظر من حتی این هم کافی است، آدم اینقدر درون خوبی داشته باشد که برای آدم هایی که از نزدیک او را می شناسند ماندگار شود و همیشه یاد او در ذهن بماند.
غیر از هنرپیشگی چه فعالیت های دیگری دارید؟
من به غیر از هنرپیشگی دو فیلم بلند ساخته ام و باز هم دلم می خواهد فیلم بسازم. نه فیلم داستانی، فیلم مستند. واقعا زمینه مورد علاقه من فیلم مستند است، هم ساختن و هم نگاه کردن. ضمن اینکه من به شدت ریاضی و فیزیک قوی دارم و این را با ادعا می گویم. آن موقع که هنوز وارد این حرفه نشده بودم، شاگرد ثابت داشتم.
علاقه مندی ها و تفریحات؟
این را بدون هیچ گونه حرف کلیشه ای و تکراری می زنم، مهمترین تفریح من لحظه هایی است که کنار خانواده ام می گذرانم. ترجیح من این است که هر وقت کار نداشته باشم، پیش خانواده ام باشم. پیش خانواده بودن را به هر چیزی و هر اتفاقی ترجیح می دهم. علاوه بر آن، عاشق فیلم دیدن مخصوصا دیدن فیلم های کوتاه هستم؛ فیلم های کوتاه که در جهان اتفاق های ویژه ای را در ذهن شما رقم می زند، یعنی یک مدیوم کوتاه که اتفاق عجیبی در آن رخ بدهد. خیلی فیلم دیدن را دوست دارم و علاقه خیلی مهم دیگر من آشپزی کردن است، آشپزی را هم خیلی دوست دارم.
چقدر اهل موسیقی هستید و موسیقی کجای زندگی شماست؟
این یکی از مهمترین سوال هایی است که از من پرسیدید، چون واقعا موسیقی تنها چیزی است در دنیا که از تئاتر و سینما بیشتر دوست دارم. موسیقی یک اعجاز عجیبی در درون من ایجاد می کند. موسیقی می تواند من را در آن واحد به اوج آسمان ببرد و اینقدر موسیقی روی روان و روح من تاثیرگذار است که شاید هیچ چیزی در جهان اینقدر روی من تاثیر نگذارد. نمی دانید وقتی حالم خیلی خوب است یا حالم خیلی بد است، موسیقی چقدر می تواند به من کمک کند. کلا من بهترین لحظه های زندگی ام را وقتی داشته ام که موسیقی های مورد علاقه ام را گوش کرده ام و اینها در ذهنم حک شده است.
خواننده محبوب هم دارید؟
دیوانه وار استاد شجریان را دوست دارم، دیوانه وار دوستشان دارم و به طرز عجیبی وقتی صدای ایشان را گوش می کنم، حس می کنم چهار ستون بدنم شروع به لرزیدن می کند. واقعا استاد شجریان را دوست دارم و به جز ایشان، قطعا موسیقی پاپ را هم دوست دارم.
بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟
نه! من از حاشیه فراری هستم، یعنی ترجیح می دهم کسی من را نشناسد و با حاشیه هم کسی من را بولد و بزرگ نکند. ترجیح می دهم آدم ناشناسی باشم تا با حاشیه بخواهم خودم را بزرگ کنم.
دوستان صمیمی شما سینمایی هستند؟
نه، من خیلی دوست سینمایی ندارم. نه به خاطر اینکه نسبت به سینما گارد داشته باشم. دوستان صمیمی من همان آدم هایی هستند که از قبل اینکه وارد این کار بشوم، کنار من بوده اند.
حسادت بین بازیگرها وجود دارد؟
حسادت بین همه آدم ها وجود دارد، بین سینمایی ها هم وجود دارد، بین خانم های دیگر که شغل دیگری هم دارند، حسادت است. زیاد و کم ولی همه جا وجود دارد و به نظر من خیلی نباید آن را به سینما محدود کرد. سینما کلا مقوله پیچیده ای نیست که در آن حسادت و دشمنی باشد. همه جا وجود دارد، منتها در سینما بولدتر می شود و آدم ها بیشتر آن را حس می کنند، وگرنه حسادت یک چیز درونی است که در همه آدم ها وجود دارد و کنترل آن دست خود ماست.
نظر مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برای شما اهمیت دارد ؟
نظر مخاطبان در دنیای مجازی هم اهمیت دارد و هم ندارد! چون همان اندازه که مخاطبان مجازی هستند، نظرها هم مجازی است. حالا خدا را شکر من آنقدر آدم بزرگ و مهمی نیستم که با یکسری آماج نظریات خوب یا بد مواجه شوم، ولی به هر حال تاثیر می گذارد و آدم وقتی نظری را می شنود، یا خیلی خوشحال کننده است یا به هم می ریزد و این غیر قابل انکار است. من در زندگی به یک نتیجه مهم رسیده ام و آن این است که شما هیچ وقت در زندگی نمی توانید همه آدم ها را از خودتان راضی نگه دارید. هرچقدر هم تلاش کنید که همه آدم ها از شما راضی باشند و نسبت به شما نظر مثبتی داشته باشند، تلاش بیهوده ای است و به این هدف نمی رسید. بنابراین من خودم خیلی وقت ها یکسری کارهایی را نمی کنم که شاید دیگران از آن تعریف کنند و راضی باشند، ولی خودم نسبت به خودم حال خوبی نداشته باشم یا برعکس سر یکسری کارهایی می روم که دیگران خیلی مخالف هستند و می گویند این کار آرتیستی و خوب نیست، ولی خودم حال خوبی با آن دارم. اینکه نظر مخاطبان منفی باشد و مخالف اشکالی ندارد، من احترام می گذارم، ولی ترجیح می دهم حال خودم خوب باشد.
به آن چیزی که ده سال پیش در ذهنتان بود امروز باشید، رسیده اید؟
ده سال پیش اصلا دلم نمی خواست بازیگر شوم، اصلا هیچ ذهنیتی از سینما و تئاتر نداشتم. این را من بارها جاهای مختلف هم گفته ام. من جزو آن دسته از بچه هایی نبوده ام که روی صحنه های تئاتر بزرگ شده باشم یا یک خانواده هنری داشته باشم که ذهنیتی از هنر و تئاتر و سینما داشته باشم، اصلا و ابدا چنین چیزی نبوده. ده سال پیش فکرم این بود که آدم مستقلی باشم که بتوانم خودم در زندگی ام دنبال چیزهایی بروم که دلم می خواهد یا مثلا چیزهای کوچولو که آدم در ذهن کودکانه اش دارد، ولی فکر می کند آرزوهای محالی است، ولی الان بعد از گذشت ده سال همان جایی ایستاده ام که دلم می خواهد. یک وقت هایی خودم عجله می کنم یا دلم می خواهد که جلوتر از این باشم، اما احساس می کنم همان جایی هستم که دلم می خواهد و خدا را شکرمی کنم.
فعالیت های پیش رو؟
اگر خدا بخواهد، قرار است یک فیلم بلند بسازم و همین امسال یک فیلم کوتاه. سر فیلمبرداری چند سریال هم هستم.
و در پایان، فکر می کنید پنج سال بعد همین موقع کجا هستید؟
جواب این سوال را نمی دهم! چون نگهداشتن آرزوهایم در دلم برای من از هر چیزی مهمتر است. برای پنج سال دیگر فقط می توانم بگویم که دلم می خواهد کنار خانواده ام باشم، حالشان خیلی خوب باشد وحال خودم هم خیلی خوب باشد. یکسری چیزهایی که در ذهنم است و در دلم، مال خودم باشد و همان پنج سال دیگر اگر به آن رسیدم که ان شاءا… می رسم، به شما می گویم که چه چیزهایی بود.