امروز : یکشنبه ۲ دی ۰۳ - Sunday 22nd December 24

نکات خواندنی از محمدرضا غفاری - کلبه سرگرمی و کولاک

من عاشق «سینما» هستم!

 

محمدرضا غفاری متولد شش مرداد هزار و سیصد و شصت و چهار، در تهران، بازیگر سینما، تلویزیون و فارغ التحصیل رشته گرافیک مي باشد که از سال هشتاد و چهار  وارد عرصه هنر و بازیگری شده است. او اولین بار در فیلم سینمایی «رویای خیس» جلوی دوربین حاضر شد و پس از آن فیلم های سونامی، جاده قدیم، خیابان دیوار، آبا جان، زار، آخرین بار کی سحر را دیدی؟، کوچه بی‌نام، برف، فرشتگان قصاب، قاعده تصادف، گس، انتهای خیابان هشتم و گیرنده را از او شاهد بوده ایم.

غفاری بازیگری است که ساده پوشی را دوست دارد و از پوشیدن لباس های عجیب و غریب خجالت می کشد. او فرزند بزرگ خانواده است که در این شماره به خاطر بازی وی در سریال رمضانی شبکه ۲ گفته های خواندنی اش را با هم می خوانیم.

تهیه و تنظیم:‌ عباسعلی اسکتی

عکس: ‌آزاده امیرخان

 

*دوست دارم کاری که انجام می‌دهم، دوست داشته باشم و زمان فیلمبرداری خوشحال باشم.

 

*کار کردن در سینما برایم مهم‌ تر است.

 

*سالی فقط یک فیلم بازی کرده‌ام، این به معنای این است که گزیده انتخاب کرده و همه نقش‌هایی را که بازی کرده‌ام، دوست داشته‌ام.

 

*نقشم در فیلم «برف» و «انتهای خیابان هشتم» را دوست دارم، به این دلیل که نقش‌های متفاوتی بود و فرصت این را داشتم که توانایی‌های خود را بیشتر نشان دهم.

 

*در بدترین حالت روحی خیلی ساکت می‌شوم و در خودم فرو می‌روم. ترجیح می‌دهم تنها باشم و پیاده‌روی کنم یا در اتوبان‌ها رانندگی کنم تا آرام شوم و به زندگی عادی برگردم.

 

*در بهترین حالت روحی سعی می‌کنم با دوستان و خانواده‌ام باشم، خوشحال باشم و ضمن اینکه باز ترجیح می‌دهم تنها باشم و این حالت را با خودم تقسیم کنم و از اینکه حالم خوب است، لذت ببرم.

 

*مهم‌ترین خبری که در مورد خودم شنیده ام، خبر گرفتن جایزه بازیگری در فستیوال رم برای فیلم «گس» بود.

 

*جدی‌ترین و مهربانترین هنرپیشه ای که تا امروز با ایشان همبازی شده ام، خانم فاطمه معتمدآریاست.

 

*از نظر من خوش‌تیپ‌ترین بازیگر دنیا «ژان دوژاردن» بازیگر فیلم آرتیست است.

 

*همیشه دوست داشتم با خانم رویا تیموریان کار کنم و این اتفاق برای من خیلی آموزنده بود.

 

*تمام کارگردان‌هایی را که با آنها کار کرده‌ام دوست دارم، اما کسی که ارادت خاصی به او دارم، محمدرضا هنرمند است، به این دلیل که خودش آدم خیلی خوبی است و برای من حکم  معلم را دارد. او چند دهه سینما را پشت‌ سرش دارد و مدت خیلی طولانی سر سریال آشپزباشی با او بودیم که آن زمان برای من مثل دانشگاه بود.

 

*بهترین معلم من معلم کلاس اول دبستانم خانم فکرآزاد است که اتفاقا چندی پیش بعد از بیست و چند سال وی را در خیابان دیدم و با هم عکس گرفتیم.

 

*بدترین تصمیم من؟! یک سریال بود که اصلا دلم برای بازی در آن راضی نبود، اما متاسفانه قرارداد بستم و خوشبختانه اواسط کار منحل شد و دیگر پخش نشد!

 

*بهترین تصمیم زندگی ام هم این است که در هفده سالگی می‌خواستم برای همیشه از ایران بروم، اما تصمیم گرفتم بمانم و همین جا زندگی کنم و تا همین لحظه بابت این تصمیم خیلی خوشحالم.

 

*بهترین فرصتی که از دست دادم این بود که چند سال پیش بعد از سریال «آشپز باشی» خیلی دلم می‌خواست در یک فیلم سینمایی بازی کنم و این اتفاق هم افتاد، هفته ‌ها درگیر این ماجرا بودم، اما درنهایت آن فیلم هرگز اکران نشد و آن‌طور که شنیده ‌ام، اصلا فیلم خوبی هم از آب در نیامده است! به نظر من باید به این اعتقاد داشت که درنهایت، بدترین اتفاق ‌ها به بهترین ‌ها تبدیل می‌شوند.

 

*به جرات می‌توانم بگویم تا همین حالا ده بار در خیابان دزد، گوشی من را برده است! آنقدر این ماجرا برای من تکراری شده که دفعه آخر خیلی دلم سوخت و تا کلانتری شاپور رفتم و شکایتم را پیگیری کردم. گوشی موبایل وسیله خیلی شخصی است و قطعا از دست دادنش ناراحت‌کننده است، آن هم برای ده بار!

 

*همیشه تنها به سفر می‌روم. تنها باری که همسفر داشتم، همین سفر اخیرم به رم بود که همسفر‌های خوبی نصیبم شده بود.

 

*بدترین حرف‌هایی که در مورد خودم می‌شنوم، آنهایی است که آدم‌ها من را قضاوت می‌کنند، از یک دریچه بیرونی مرا تماشا می‌کنند و در مورد من نظر می‌دهند!

 

*بهترین حرف هم شنیدن تعریف و تمجید از دوستانی است که آنها را قبول دارم.

 

*برای من فیلمنامه اهمیت زیادی دارد و ترجیح می دهم سراغ کارهایی بروم که وقتی دوباره تماشایشان می کنم، خودم لذت ببرم.

 

*سال هشتاد و یک هنرجوی موسسه کارنامه بودم. همزمان با اتمام کلاس ها در سال هشتاد و سه به دفتر پوران درخشنده معرفی شدم و بعد از طی یک پروسه هشت ماهه از بین هشتصد پسر که برای ایفای این نقش، تست داده بودند، من انتخاب شدم.

 

*تماشای فوتبال را متاسفانه فقط در حد بازی های تیم ملی دنبال می کنم.

 

*ناصر حجازی نامش هم بزرگ است. نه تنها بنده، کل مردم ایران برای این انسان احترام قائل هستند هر چه در وصف ایشان شنیدم، خوبی بوده و بس، خداوند رحمتشان کند.

 

*من عاشق سینما بودم و شاید باورتان نشود، فیلم شام آخر آقای جیرانی را بیش از بیست و هفت بار دیدم و کم کم در سینما با آدم هایی آشنا شدم که درس های زیادی از آنان یاد گرفتم.

 

*آدم کم معاشرتی هستم، اما بهترین دوستان من در سینما مهرداد صدیقیان، هومن سیدی، صابر ابر و ساره بیات هستند، و ژاله صامتی بانویی است که خیلی چیزها از او یاد گرفتم.

 

*خودم و عده ای از دوستانم دست به کار شده ایم و فیلمنامه ای را نوشته ایم که اگر یک تهیه کننده پیدا شود، این کار را می سازیم.

 

*خیلی به ازدواج فکر نکردم و به نظرم باید اتفاق بیفتد.

 

تاریخ انتشار : 20 مه 19 دیدگاه : بدون دیدگاه