رضا کیانیان، متولد بیست و نه خرداد هزار و سیصد و سی، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، از بازیگران مطرح سینمای ایران است که در سال هزار و سیصد و سی در تهران به دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده و دارای چهار برادر و دو خواهر می باشد. او در یک سالگی به همراه خانواده به مشهد نقل مکان کرد. اولین استاد بازیگری او برادرش داوود بود که در سال چهل و پنج وی را در نمایشنامه از پانیفتاده ها به قلم غلامحسین ساعدی کارگردانی کرد. رضا به مدت سه سال در گروه تئاتر برادرش داوود فعالیت داشت تا در سال پنجاه و پنج از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته تئاتر فارغ التحصیل شد. در این شماره نکاتی خواندنی از رضا کیانیان را با هم می خوانیم که آثار ماندگاری چون «سلطان»، «آژانس شیشه ای»، «سگ کشی»، «خانه ای روی آب» و «چتری برای دو نفر» از او در ذهن ها مانده است.
تهیه و تنظیم: عباسعلی اسکتی
عکس: آزاده امیرخان
یک: عاشق تجربه کردن است، مثلا در آبهایی شیرجه میزند که تا به حال تجربه شان نکرده است. عاشق هیجان و مکاشفه است و دوست دارد رازهای جهان را کشف کند.
دو: بارها کارگردانی کرده، اما به نظر خودش کارگردانی پنهان بوده است.
سه : از جمله منتقدان مهاجرت سوسن تسلیمی بوده و می گوید سوسن تسلیمی بازیگر خوبی بود و دراین شکی نیست، اما به همه ما جفا کرد که از ایران رفت.
چهار: از نظر او شکل بازیگری این است که همه مردم دنیا فکر میکنند بازیگرهای خوبی هستند! مثل عقل است که «کانت» میگوید تنها چیزی که خداوند عادلانه بین همه مردم تقسیم کرده، عقل است و شما هیچکسی را نمیبینید که بگوید عقل من کم است! بازیگری هم همین طور است و میگویند مگر من چه کم دارم؟!
پنج: در مقطعی در مورد لغو پیاپی کنسرت ها گفته بود: من هرگز نفهمیدم چرا چندین بار در این سال ها از برگزاری کنسرت ها جلو گیری شد؟ آیا مردم ما و به خصوص جوانان ما حق ندارند برای ساعاتی به طور قانونی و جمعی جیغ بزنند، بخندند و خوش باشند؟!
شش: معتقد است بیشتر نان اعتبارش را میخورد تا اقتصادش را.
هفت: می گوید در آمریکا بازیگرها برای مصاحبه با نشریات پول میگیرند، اما در ایران مجله ها آن قدر درآمد ندارد كه بخواهد به هنرمند پول بدهد.
هشت: ادعا می کند جزو كسانی است كه اساسنامه خانه سینما را نوشته و در نوشتن اساسنامه انجمن بازیگران و فیلمنامهنویسان و طراحان صحنه هم دخیل بوده است.
نه: معتقد است مردم وقتی به بازیگرها میرسند تصور میكنند كه باید آدمهای ثروتمند و مرفهی باشند، چون نمونههای اصلیاش در یک شرایط درست و منطقی این جوری هستند.
ده: مثلا یكی از برنامههای پرطرفدار تلویزیونی دنیا برنامهای است به نام «ثروتمند و مشهور» که در این برنامه هر بار سراغ یكی از آدمهای معروف مثل بازیگر و خواننده و ورزشكارها میروند و جزئیات زندگی و خانه و امكانات آنچنانیشان را نشان می دهند.
یازده: چند سال قبل یكی از آشنایانش با خانواده از آمریكا مهمانش بوده اند، فرزند آنها نمیدانست کیانیان بازیگر است و در ایران مشهور، وقتی دید مردم در كوچه و خیابان به او سلام میكنند و طرفش میآیند، می پرسد كه شما اینجا مشهور هستید؟ کیانیان می گوید بله. بعد عكسش را كه روی جلد مجلهها و سردر سینما و بیلبوردها می بیند، می گوید شما خیلی مشهور هستید، پس حتما ثروتمند هم هستید. این مهمان، زندگی و آپارتمان صد و بیست متری کیانیان را دیده بود، اما به خاطر همان تصورات رسانهای باز هم خیال میكرد چون مشهور است، پس لابد حتما پولدار هم باید باشد! حتی فكر میكرد در آن برنامه هم بوده است، پس كلی با او عكس می گیرد كه ببرد و به دوستانش پز بدهد.
دوازده: گاهی تاكسی یا مترو و اتوبوس سوار میشود و مردم كه به او میرسند، میگویند آقا شما چرا دیگر تاكسی یا مترو سوار شدهاید؟ تازه وقتی هم سوار اتومبیل خودش هست، میگویند این ماشین فیلمتان است دیگر، خودتان لابد بنز دارید! اگر بگوید همین را دارد كه باور نمیكنند، پس مجبور می شود با خنده و شوخی حرفش را عوض كندو رد شود.
سیزده: می گوید: شاید هم مردم تقصیری ندارند و بر فرض، بازیكنان فوتبال را میبینند كه اتومبیلهای آخرین مدل گرانقیمت سوار میشوند و در ذهنشان مقایسه میكنند. جالب است كه یك بار ماشینم را برده بودم تعمیرگاه، مكانیك آنجا گفت «آقا كیانیان! نمیدانی دیروز فلان فوتبالیست آمد اینجا چه ماشینی داشت.» معلوم بود حسابی حیرت كرده بودند. بعد برگشت گفت «خوش به حال شماها» و اصلا نگاه نكرد كه ماشین من یك پاترول مدل ۷۸ است!
چهارده: مخالف نیست كه فكر كنند آدم پولداری است، چون این جوری بیشتر آدم را تحویل میگیرند!
پانزده: ادامه می دهد: یك بار سوار هواپیما بودم كه خانمی آمد و گفت من میدانم خانه شما كجاست. گفتم خوش به حالتان. بعد شروع كرد به آدرس دادن و با جزئیات گفت كه خانه شما در زعفرانیه هزار و هشتصد متر است و باغ دارد و حتی نقشه خانه را هم برایم كشید. آن خانم آنقدر این قصر فرضیاش را باور داشت كه نمیشد هیچ توضیحی به او داد تا قانع شود. او همچنان در تصوراتش فكر میكند من صاحب چنین خانهای هستم و كاری هم نمیشود كرد.
شانزده: قسمتی از یادداشت فاطمه معتمدآریا برای بزرگداشت رضا کیانیان: در دنیای سینما وقتی زیاد گفته می شود کسی دارد ادای بازی بازیگری را در می آورد و یا تلاش می کند مثل او بشود، باید بدانیم که آن زمان، زمان مهم ماندگاری یک بازیگر و تولد یک سبک بازیگری است! رضا کیانیان یک سبک و شیوه بازیگری در سینمای ماست.
هفده: از نظر او آدمها همیشه خاكستری بودهاند. قبل از ما و در زمانی كه آدمها در غار هم زندگی میكردند، خاكستری بودند. حیوانات هم همین طور هستند. به زندگی حیوانها نگاه كن. حیوان ابله داریم. حیوان زرنگ داریم. حیوان ملوس داریم. حیوان عاشقپیشه هم داریم. درختان هم همین طور هستند. سنگها هم همین طورند. جهان اصلا این طور است. فقط خدا مطلق است.
هجده: می گوید «بازی» كسب و كار من است و هنوز مجبور نشده ام در تلویزیون سریالی بازی كنم كه دوست ندارم.
نوزده: نوع و شکل کارش اینگونه است که در ابتدا باید نقشش را دوست داشته باشد.
بیست: هیچوقت زیر قیمت دیگران پول نمیگیرد، اما هیچ وقت بازارشكنی و قیمتشكنی هم نكرده است.
بیست و یک: از نظر او مرز میان بودن و نبودن و عشق که پایه و اساس بودن است با مرگ که نقطه پایان بودن و نیستی است، فاصله ای نزدیکی دارد.