علی مسلمی : چشم رنگی بودن برای من نتیجه «برعکس» داشته است !
علی مسلمی، متولد هشت آذر هزار و سیصد و هفتاد و سه، در تهران، دانشجوی کارگردانی و بازیگری تئاتر است. شروع فعالیت هنری اش با تئاتر مکبث «نیمروز اسکاتلند» به کارگردانی ندا هنگامی بوده که برگزیده در بخش مسابقه بین الملل در سی و پنجمین دوره جشنواره تئاتر فجر شده است. بعد از آن بازی در سریال «هست و نیست» به کارگردانی حسین سهیلی زاده و این شب ها بازی در سریال «حکایت های کمال» با کارگردانی قدرت ا… صلح میرزایی. به همین دلیل گفتگویی مفصل و پاییزی با علی مسلمی داشته ایم که با هم می خوانیم.
گفتگو: عباسعلی اسکتی
*حکایت های کمال از نظر شما چه مجموعه ای است؟
قصه مجموعه حکایت های کمال برمی گردد به دهه چهل و چیزی حدود پنجاه سال پیش. رمانی بود به نویسندگی آقای میرکیانی که حال و هوای نوستالژی دهه چهل را روایت می کرد؛ آن صمیمت، آن اتفاق، آن حال خوب و آن خوشی محضی که آن دوران داشته و همه از آن به نیکی یاد می کنند. وقتی پای صحبت بزرگترها می نشینیم، همه به گذشته رجوع می کنند و از حال و هوای آن روزها می گویند، از ساده زیستی و زندگی روال و حال و هوای خوب آن دوران می گویند،. به نظر من این مجموعه از این نظر می تواند جذابیت داشته باشد و یک حس و حال نوشتالژی را برای مخاطب تداعی کند.
*از نقش خودتان صحبت کنید.
در این سریال نقش برادر کمال را دارم. پسر بزرگ خانواده که نقش آن را بازی می کنم، حمایتگر است و حامی تمام اعضای خانواده. همیشه وقتی برای کمال اتفاقی می افتد، پشت برادرش است و دل کمال به حضور برادر بزرگتر قرص است.
*این نقش چه جذابیت هایی داشت که باعث شد آن را بپذیرید؟
وقتی فیلمنامه را خواندم، خیلی از این نقش لذت بردم، علاوه بر آن با آقای شایان فر هم قبلا سریال «هست و نیست» را کار کرده بودم که فکر می کنم سال نود و شش پخش شد. آخرهای آن کار پیشنهاد این کار را به من دادند که با توجه به شناختی که از آقای شایان فر داشتم، قبول کردم. دوست داشتم دوباره با ایشان کار کنم، برای من خیلی لذت بخش بود همکاری و حال و هوای خوب قصه.
*خاطره ای از این مجموعه؟
باید بگویم ما یک سال در کنار هم بودیم و مثل یک خانواده بودیم، چه با بچه هایی که بازیگر کار بودند و چه عوامل پشت صحنه، همه دوست و همراه و رفیق بودیم و همواره دوست داشتیم که بازخورد کار بازخورد خوبی باشد، همه تلاش کردیم. برای من از این سریال و حال و هوایش خیلی خاطره زیاد است، همین که توانستم کنار بزرگترهای این پروژه کار کنم، جناب آقای محمود پاک نیت، خانم شهره لرستانی، و کلی می شد از این عزیزان یاد بگیرید و از تجربه شان استفاده کنید و آنان بی منت و خالصانه تجربیاتشان را در اختیار ما جوان های کار می گذاشتند. خیلی حس خوبی داشت، حس خوبی داشت که در کنار این بزرگان و عزیزان بتوانید کار کنید و یاد بگیرید. به نظر من تجربه بسیار لذت بخشی بود و کل آن همراه بود با خاطره های خوب.
*شما بازیگر خوش چهره ای هستید، این موضوع چقدر در پیشنهاد نقش اهمیت دارد؟
البته راجع به این سوال باید بگویم شما لطف دارید، اما واقعا اینگونه نیست. اتفاقی است که خیلی زیاد راجع به آن سوال پرسیده می شود و خیلی هم به آن توجه می شود این است که کسی که خوش چهره باشد و چشم رنگی داشته باشد، خیلی مسیرش راحت تر است و اتفاقات خوبی برای او می تواند بیفتد، اما واقعا تا به اینجا در مسیر کاری من نتیجه برعکس داشته است. این قضیه چشم رنگی و چهره گاها باعث حتی منفی شدن نظر کارگردان ها شده، به خاطر اینکه وقتی تمرکز می کنند روی قضیه چشم رنگی و چهره، به قابلیت های دیگر توجه کمتری می شود، این باعث می شود که فرد متضرر شود و من هم از این قاعده مستثنا نبوده ام. این موضوع متاسفانه در چند کار برای من پیش آمده است. نمی شود گفت چهره تاثیری ندارد، بستگی به نظر کارگردان دارد و آن نقشی که می خواهد انتخاب کند.
*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟
خیلی وقت پیش گیتار کار می کردم و تقریبا الان دیگر گیتار زدن را فراموش کرده ام، در این قضیه خیلی مبتدی شده ام. قطعا موسیقی تاثیر بسزایی در زندگی تک تک آدم ها می تواند داشته باشد و من هم از این قاعده مستثنا نیستم و هر روز موسیقی گوش می کنم.
*خواننده محبوب هم دارید؟
اگر از خواننده های مورد علاقه ام بخواهم اسم ببرم، در موسیقی سنتی جناب آقای همایون شجریان و علیرضا قربانی و در پاپ هم شهاب مظفری را خیلی دوست دارم و آهنگ هایش را دنبال می کنم. موسیقی قطعا در زندگی من تاثیر دارد و آن را دنبال می کنم.
*آخرین فیلم خوبی که دیده اید؟
فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» را در سینما دیدم و خوشم آمد، فیلم خوبی بود، اما آخرین فیلمی که دیدم و خیلی خوش ساخت بود می توانم از «قصر شیرین» یاد کنم که بی نظیر بود، من خیلی با دیدن آن کیف کردم. از فیلم های خارجی هم فیلمی که منتظر هستم هر چه زودتر ببینم «روزی روزگاری در هالیوود» است.
*و آخرین کتاب خوبی که خوانده اید؟
کتابی بود به اسم چهار اثر از فلورانس اسکاول شین که توصیه می کنم اگر دنبال کتاب جامع و کاملی که بخواهد سرنوشت شما را تغییر بدهد هستید، این کتاب را بخوانید.
*علاقه مندی ها و تفریحات شما؟
سینما رفتن، ورزش کردن، فوتبال، شنا. گاهی اوقات تنیس انجام می دهم و علاقه دارم. ورزش کلا جزو علاقه مندی ها و تفریح من است و مسافرت، گاهی با خانواده و گاهی دوستان. شرایط خود ما هم به شکلی است که خیلی درگیر سفر می شویم و من خیلی از این اتفاق خوشحال هستم که می توانم جاهای مختلف را ببینم و حس و حال های مختلف را تجربه کنم.
*ازدواج چقدر برای هنرمندان متفاوت تر از مردم عادی است؟
اگر بخواهیم راجع به مقوله ازدواج صحبت کنیم و اینکه فرق است بین ازدواج هنرمندان و مردم عادی، اصل قضیه که همان ازدواج است و فرقی ندارد، هر کس به دنبال فرد ایده الی است که سال ها بتواند با او زندگی کند، خوشحال و خوشبخت باشد و بتواند حال و هوای خوبی را تجربه کند، اما زندگی هنرمندان به واسطه اینکه بیشتر از طرف مردم و مخاطب و رسانه ها مورد توجه است، باعث اتفاق افتادن یکسری حواشی می شود، اما اصل قضیه برای تک تک آدم ها به یک شکل است و همه به دنبال اتفاق خوبی هستند در زندگی شان که با آدم مورد انتخابشان صورت بگیرد و بتوانند شرایط خوبی را تجربه کنند.
*نظر مخاطبانتان چقدر برای شما اهمیت دارد؟
قطعا مهمترین رکن فعالیت هر هنرمندی دیده شدن، شنیده شدن و عرضه کردن آن هنر برای مخاطب است. ما کار می کنیم که مخاطب ببیند و راجع به آن نظر بدهد. قطعا مخاطب و مردم مهمترین اصل هستند و نظر آنان بهترین چیز برای هر هنرمندی است. نظر تک تک آنان در مسیر کاری هنرمند اهمیت دارد. این که چه سبکی را بیشتر دوست دارند و دوست دارند شما را بیشتر در چه سبک و نقشی ببینند و شما باب میل او عمل کنید، مسیرتان را همواره با نگاه و نظر مخاطب ادامه بدهید، این قطعا خیلی مهم است.
*غیر از بازیگری چه فعالیت دیگری دارید؟
فعالیت اصلی من همین حرفه بازیگری است، اما در کنار آن من دانشجوی بازیگری و تئاتر هستم و در آنجا هم فعایلتم را دنبال می کنم، دانشگاه می روم و در فعالیت های کلاسی شرکت می کنم. دوست دارم هر چه زودتر دانشگاه را به سرانجام برسانم.
*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟
قطعا هر هنرمندی بخواهد یک مسیری را برود، باید پله هایی را طی کند و یکشبه نمی تواند به آن اتفاقات که در ذهنش است، برسد. من هم قاعدتا تمام تلاشم را می کنم که بتوانم پیوسته مسیر درستی را بروم و به هدفم نزدیک شوم. ورود به بازیگری و ماندن خیلی سخت است و من دارم تمام تلاشم را می کنم، هم به صورت تحصیلات آکادمیک و هم به صورت عملی که یکسری فعالیت ها را انجام داده ام. قطعا برای رسیدن به خواسته ها هیچ موقع دیر نیست و من هم هیچ عجله ای ندارم. دوست دارم با دقت این مسیر را ادامه بدهم و خودم را به یک اندازه و استانداردی برسانم.
*آرمان شهر شما در دنیای هنر چیست؟
اگر بخواهم در راستای فعالیت هنری که مشغول آن هستم آرمان گرایی کنم، اوج هنر بازیگری می تواند یکسری اتفاق ها از قبیل گرفتن جوایز باشد، چه داخلی و چه خارجی، از فجر تا اسکار که بزرگان این حرفه به آن دست پیدا کرده اند. خیلی ها هدف و آرمانشان این است که به آن برسند و من هم قطعا دوست دارم که نزدیک بشوم به جوایز معتبر و برگزیده شدن، اما آرمان گرایی خود من به شخصه این است که هم مورد توجه مردم و مخاطبان قرار بگیرم و هم بتوانم مورد توجه منتقدان و اهل فن این حرفه باشم. این من را خیلی خوشحال می کند و این به نظر من یک استاندارد است که هم مورد توجه مردم باشید و هم اهل فن.
*این مجموعه سه پارت دارد، در قسمت های بعدی هم حضور دارید؟
روز اول که راجع به نقش و قصه و این سریال صحبت کردیم، از صد و پنجاه قسمت صحبت می کردیم و وقتی از روند و فعالیتی که این کاراکتر در طول سه فصل طی می کند صحبت کردیم، مشخص شد که در فصل بعدی هم هستم.