عباسعلی اسکتی: مریم معصومی ، هنرپیشه تئاتر ، سینما و تلویزیون ، متولد اسفند سال شصت و شش ، به اسفندی بودن افتخار می کند و خانم های اسفندی را بهترین می داند ! ته تغاری خانواده دو برادر و دو خواهر دارد ، اولین بار در تلویزیون با نقش آفرینی در سریال سه دونگ سه دونگ چهره شد ، فارغ التحصیل دوره های عکاسی حرفه ای ، فارغ التحصیل دوره های بازیگری و کارگردانی استاد سمندریان ، فارغ التحصیل دوره های فیلمنامه نویسی معتقد است که یک بازیگر باید خیلی با سواد باشد و خام جلوی دوربین نرود ، پدر مریم معصومی بازنشسته و مادرش خانه دار است ، با او که مدتی قبل تئاتر چلچلا با حضور او مورد توجه قرار گرفت گفتگویی پاییزی داشته ایم که با هم می خوانیم.
مریم معصومی را از زبان خودتان چگونه تعریف می کنید؟
بسیار ساده و بی کینه هستم ، سعی می کنم کسی را نرنجانم و اگر هم کسی من را رنجاند سعی می کنم زود ببخشم چون بخشش قدرت بیشتری به خود من می دهد ، فکر می کنم مهربان هستم ، کمی زود از کوره در می روم ولی در کل آدمی هستم که خودم را با شرایط وفق می دهم ، قانع ولی به شدت بلند پرواز و رویا پرداز هستم .
لباسهای شما در جشنواره توجه زیادی را به خودش جلب کرد ، این نوع لباس پوشیدن برای دیده شدن است یا آدمی هستید که متفاوت پوشیدن را دوست دارد ؟
بله لباسهای من در جشنواره مورد توجه قرار گرفت ، خارج از جشنواره هم من همین سیستم را داشته ام و نمی دانم چرا جلب توجه کرد ، شاید به این خاطر که من جزو اولین نفراتی بودم که پیراهن پوشیده بودم ، همیشه مانتو می پوشیدم ، همیشه دوست دارم خوش پوش باشم و وقتی هم که پای یک طراح « مجرب » می آید بیشتر جذاب و دیده می شوید و لطف عکاسان و دوستان بود که دوست داشتند و توجه کردند ، خیلی درگیر این مساله نیستم و مدتی است که در جشنواره های عمومی حضور ندارم و کم پیش می آید که شرکت کنم . متفاوت پوشیدن همیشه برایم مهم بوده است ، کلا متفاوت بودن را دوست دارم ، چه در اخلاق و رفتار چه پوشش ، الان خیلی ساده پوش هستم و چند وقت پپش هم کلی از لباسهایم را بخشیدم و رفت !
کم کم پای هنرپیشه ها به سمت دنیای حرفه ای مد باز می شود ، شما پیشنهادی نداشته اید و چقدر به این حرفه علاقه مند هستید ؟
من تخصصی در مورد « مدلینگ » ندارم که بخواهم در مورد آن صحبت کنم ولی به نظر من کار بدی نمی تواند باشد چرا که پلی است به سمت یک تجارت که مربوط می شود به لباس و خوش لباسی ، چرا که نه !؟ ما ایرانی ها با اصالتی که داریم و داشته ایم باید همیشه ظاهرمان را حفظ کنیم . همیشه آراسته و خوشتیپ باشیم ، به نظر من « استایل » داشتن برای هر خانم و آقایی واجب است ، حالا نمی گویم خیلی تخصصی ولی برای بازیگران به نظر من یک امر واجب است که به ظاهرشان اهمیت بدهند و این به نظر من « شوآف » نیست . لازم است که آراسته و مرتب باشید . به نظر من مدلینگ هم به هر شکلی در ایران وجود دارد ، من خیلی علاقه مند به این کار نیستم ، من فقط خوش لباسی و مرتب و آراسته بودن را دوست دارم و هیچوقت به کار کردن در زمینه مدلینگ فکر نکرده ام چون فکر می کنم به تخصص بازیگری من لطمه می زند هر چند اگر در تبلیغات باشد استقبال می کنم و همیشه گفته ام بازیگرها افراد شناخته شده ای هستند که می توانند لباس یا برندی را به مردم معرفی کنند ، البته اگر واقعی باشد نه اینکه بازیگران پولی بگیرند و محصولی را معرفی کنند که اصلا خوب نیست و چون پول آن را می گیرند تبلیغ کنند ، من اگر این کار را کنم چیزی را تبلیغ می کنم که خودم هم استفاده کنم و از آن رضایت داشته باشم .
تصمیم به ازدواج دارید ؟ فکر می کنید کی اتفاق بیفتد ؟
به هر حال همه بالاخره ازدواج می کنند ، خیلی دغدغه ازدواج ندارم ، سنم که پایینتر بود خیلی دوست داشتم ازدواج کنم اما الان سخت تر شده است مخصوصا با توجه به شرایطی که دارم ، بنا به دلایلی این قضیه را فعلا معلق نگه داشته ام و فکر نمی کنم به این زودی ها ازدواج کنم ، فکر می کنم هنوز وقت است و زمانی باید این اتفاق بیفتد که من به این نتیجه برسم که زمان آن رسیده که زندگی ام را با فردی تقسیم کنم که آن شخص هم می تواند در تمام لحظات در کنار من باشد . به نظر من شرایط امروز جامعه و پیدا کردن و داشتن آدمی در کنار خودت که به شما آرامش بدهد خیلی سخت شده و برای من آرامش از همه چیز مهمتر است ، از کمتر کسی می توانم آرامش بگیرم ، کما اینکه من خیلی هم آدم معاشرتی نیستم ، خیل رفیق باز نیستم و دوستانم در حد همکاران و سلام عیلک هستند ، البته خیلی آدم منزوی نیستم و آدمی خیلی اجتماعی هستم ولی اهل رفت و آمد نیستم ، سرم به کار خودم است و سعی می کنم آسه برم آسه بیام که گرگه شاخم نزنه ! ولی متاسفانه هرچقدر به دیگران کار ندراید همه با هم کار دارند .
آیا برای ازدواج کردن « باید » وجود دارد ؟
سوال جالبی بود ، به نظر من نه ! یک نفر تا آخرعمر از تنهایی لذت می برد ، چرا باید تنهایی اش را خراب کند ؟ آدمی که مستقل نیست کسی را نیاز دارد که به او کمک کند ولی کسی که مستقل است و دستش روی زانوی خودش ، به نظر من خیلی ضروری نیست ازدواج کند مگر اینکه بخواهد خانواده تشکیل بدهد و فرزند داشته باشد که من خیلی به این قضیه فکر نمی کنم که در جامعه ای که زندگی می کنم فرزندی را به دنیا بیاورم . فکر می کنم خیلی شرایط زندگی کردن سخت است و لطف بزرگی است که به آن فرزند می توانم داشته باشم ، در مورد فرزندی صحبت می کنم که هیچوقت قرار نیست به دنیا بیاید .
موسیقی در زندگی شما در چه جایگاهی قرار دارد و خواننده های محبوب شما ؟
موسیقی در زندگی من جایگاه خیلی مهمی دارد ، خیلی خیلی خیلی با موسیقی زندگی می کنم و لذت می برم از گوش کردن و نواختن ، مدتی است که پیانو کار می کنم و خیلی لذت می برم و اگر وقت بیشتری داشته باشم بیشتر کار می کنم ، الان به خاطر فشردگی کارهایم کمتر فرصت می کنم تمرین کنم . کلا موزیک های کلاسیک و سنتی را دوست دارم ، زیاد به سبک پاپ علاقه مند نیستم ، کنسرتهای پاپ را تا حالا شرکت نکرده ام و تا امروز با هیچ خواننده پاپ عکس نگرفته ام به جز آقای حمید حامی که پاپ آقای حامی را دنبال می کنم ، از سنتی ها کار آقای همایون شجریان را خیلی می پسندم همینطور آقای محمد معتمدی عزیز که از دوستان من هستند و لذت می برم از صدای ایشان و آقای سالار عقیلی . بسیار بسیار صدای این سه نفر را دوست دارم و لذت می برم و موزیک های خارجی هم بیشتر فرانسوی گوش می دهم وفرانسوی کلاسیک .
شما سفیر « سندروم داون » هستید ، در مورد آن صحبت می کنید ؟
بله خوشبختانه ، خیلی خوشحالم که سفیر و معرف سندروم داون هستم ، سندورم دان یک اختلال است که می توانست برای من یا شما هم اتفاق بیفتد فقط با اختلاف داشتن یک کروموزوم بیشتر ، ما چهل و شش کروموزوم داریم و سندورم دوان ها چهل و هفت کروموزوم دارند و فقط به خاطر اختلاف یک عدد کروموزوم این شیوه زندگی برای ما و آنها ایجاد شده است ، بچه های سندوم دوان بسیار بی حمایت هستند و در جامعه مظلوم واقع شده اند ، امیدوارم روزی فرا برسد که دولت فکری برای آنها کند و مرکزی را طراحی کند تا آموزش و مهارت ببینند ، این بچه ها به مرور بزرگ می شوند و نیاز دارند که در این جامعه زندگی کنند ، کار کنند و درآمد داشته باشند ، چه بسا الان شرایط سختی دارند ، داروهایی که استفاده می کنند هزینه دارد ، عزیزانی هستند که به صورت غیرانتفاعی و خصوصی مراکزی را راه اندازی کرده اند ، من دیده ام در خانه های کوچک مراکزی به وجود آمده و دارند به این بچه ها موسیقی و تئاتر یاد می دهند ، مجسمه سازی و کارهای دستی یاد می دهند ، خیاطی انجام می دهند ، پیانو می زنند و خیلی کارها را از من و شما بهتر انجام می دهند که واقعا لذت می برم ، حیف است و امیدوارم فرصتی ایجاد شود تا به این بچه ها توجه بیشتری شود ، متاسفانه به این بچه ها توجه نمی کنند ، خیلی از ارگان ها به اسم این بچه ها مرکز می زنند و از آنها سواستفاده می کنند ، از اسم ما استفاده می کنند و در برنامه هایشان می گویند ما می آییم ، ما هر جا برنامه باشد می آییم ولی اگه نبودیم بدانید که مربوط به ما نیست ، امیدوارم روزی برسد که دست این بچه ها را بگیریم ، پیام من برای مخاطبان مجله شما این است که هر جایی که یک انسان سندروم دوان بود به او محبت کنید ، به سمتش بروید و با او دوست شوید ، وجود این بچه ها خیلی لذت بخش است ، سندروم دوان « سرماخوردگی » نیست که ما از نزدیک شدن به آنها بترسیم ، پس لطفا به آنها محبت کنیم.
خبرنگار: عباسعلی اسکتی
عکس: طلیعه خردمند