امروز : شنبه ۱ دی ۰۳ - Saturday 21st December 24

در خانواده عبدالرزاقی، جوّ هنری حاکم است! - کلبه سرگرمی و کولاک

الیکا عبدالرزاقی و بورژین عبدالرزاقی، خواهر و برادر دنیای نمایش خانواده عبدالرزاقی هستند؛ یکی بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و دیگری کارگردان و بازیگر تئاتر و فیلم کوتاه. در اولین شماره مجله کولاک در سال نود و هشت، یک فضای آرام در آموزشگاه موسیقی «سینمایش» پای صحبت الیکا و بورژین عبدالرزاقی نشسته ایم و با آنان گفتگویی مفصل و بهاری داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: بهنوش منصوری

 

چرا از این همه فعالیت هنری، بازیگری را انتخاب کرده اید؟

الیکا عبدالرزاقی: نه این که خودم بخواهم بازیگر شوم، اما من همیشه فیلم ها و بازی ها را دنبال می کردم. مادرم همیشه تعریف می کند که من دو سال داشتم و می نشستم جلوی تلویزیون و یک فیلم سینمایی را تا آخر تماشا می کردم و برای مادرم سوال بود که من آیا از این داستان چیزی متوجه می شوم؟ همیشه برای من جذاب بود، فیلم زیاد می دیدم و علاقه مند بودم، هنرپیشه ها را دنبال می کردم  و خیلی خیلی برای من جذاب بود. فکر می کنم شانزده یا هفده سال داشتم که مجله فیلم را مطالعه می کردم، تبلیغ یک آموزشگاه بازیگری داشت و برای من خیلی جذاب بود که بروم و ببینم کلاس بازیگری چگونه است!  آنقدر آدم پیگیری نبودم و بیشتر مادرم پیگیری کرد که من بروم و این کلاس را ثبت نام کنم. در ابتدا هم خیلی ایده ای نداشتم که چطور پیش می رود و در این کلاس های بازیگری چه اتفاقاتی می افتد. در واقع به آن به عنوان یک تفریح نگاه کرده بودم، اما خب در آموزشگاه حمید سمندریان آرام آرام با بازیگری آشنا و به دنبال کردن این شغل بسیار علاقه مند و پیگیر شدم.

و شما چرا از این همه، فعالیت کارگردانی را انتخاب کرده اید؟

بورژین عبدالرزاقی: من از سال هشتاد و سه شاگرد استاد حمید سمندریان بودم و هستم. محیط تئاتر همیشه برای من جذابیت بیشتری داشته است، به این دلیل که فضای گرمتری دارد و دلچسب تر است. به قول معروف، می توانم بگویم که آدم در آن فضا احساس آرامش بیشتری دارد، البته در حوزه فیلم کوتاه هم سال ها فعالیت داشته ام، نمایش هم برای من از جنبه دیگری جذابیت دارد.

 

*چه ویژه گی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟

الیکا عبدالرزاقی: به هر حال در شغل ما خیلی وقت ها شما نقش ها را انتخاب نمی کنید، شما انتخاب می شوید، سال های زیادی کار می کنید و همه چیز را تجربه می کنید، اما الان اگر بخواهم انتخاب کنم برای من نه کمدی بودن، نه جدی بودن و نه حتی اندازه نقش مطرح نیست. نقش خوب و نقشی که چالش برانگیز باشد و احساس کنم حرفی که نقش می زند، آن چیزی است که دل من می خواهد  بگویم را قبول می کنم. اینکه خیلی دلم می خواهد  نقش های سخت را تجربه کنم. چیزی که معمولا از ما سوال می کنند: جدی یا کمدی؟ هر دو برای من خیلی جذاب است،  به شرط اینکه  نقش خوبی باشد و البته کارگردان خوب  و متن خوب و نویسنده خوبی داشته باشد.

 

*نظریات مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد؟

الیکا عبدالرزاقی: مگر اینکه در فضای مجازی یک نظرسنجی بگذاریم که مثلا نظر شما در مورد فلان فیلم یا سریال چیست که بخواهیم فیدبک بگیریم که ببینیم نظر مخاطبانمان چقدر متفاوت است و راجع به چه چیزی صحبت می کنند، چه چیزهایی برای آنان جذابتر است که ما بخواهیم ارزش گذاری کنیم، اما آن چیزی که در بیشتر مواقع اتفاق می افتد این است که شما عکسی در اینستاگرام می گذارید و خیلی ها اصلا کار ندارند شما در مورد چه چیزی پست گذاشته اید، می آیند و کامنت های توهین آمیز می گذارند،  می خواهند ظاهر شما را قضاوت کنند، افکار شما را قضاوت کنند که این می تواند روی خیلی ها تاثیرگذار باشد، ولی به علت اینکه زیاد اتفاق می افتد، آرام آرام دیگر توجه  نمی کنند و تحت تاثیر قرار نمی گیرند، البته این سوء تفاهم به وجود نیاید که نظر مخاطب مهم نیست، سلیقه مخاطب همیشه مهم بوده و نظر او راجع به کار ما برای ما مهم بوده و هست، اما اینکه نظر مخاطب در مورد مدل مو و رنگ لباس من چگونه است  مسئله من نیست. اینکه من باید با چهره ام چه رفتاری کنم، هیچ اهمیتی ندارد، خیلی از کامنت ها وجود دارد که توهین می کنند و اگر فرصت داشته باشم، طرح دوستی می ریزم،  برای آنان گلی می فرستم و در شکل های دیگر هم نه پاسخی می دهم و نه ناراحت می شوم. اهمیتی به آن شکل ندارد، شاید هم آنقدر دیده ایم که دیگر اهمیت نمی دهیم.

 

بورژین عبدالرزاقی: نظر مخاطبان مهم است، برای هر هنرمندی به نظر من نظر مخاطب مهم است. همیشه می گویم هنرمندی که بگوید نظر مخاطب برای من مهم نیست، دارد دروغ می گوید، چون که در نهایت مخاطبان ما هستند که کار ما را می بینند و ما داریم برای مخاطبان کار اجرا می کنیم.  بسیار مهم است، ولی خب در فضای مجازی بحث فرق می کند. متاسفانه امروز در فضای مجازی می بینیم که آدم ها می آیند و هر چیزی که از دهانشان در می آید، می گویند.  خصوصا به هنرمندان توهین می کنند. متاسفانه فضا، فضای مسمومی شده که امیدوارم فرهنگسازی شود،  باید کم کم استفاده کردن از شبکه های اجتماعی را به شکل درست یاد بگیریم. فقط به دنبال این نباشیم که چون کسی ما را نمی بیند و اسم ما را نمی شناسد،  برویم و هر توهینی دلمان خواست به دیگران بکنیم.

 

وضعیت امروز تئاتر را چگونه می بینید؟

بورژین عبدالرزاقی: وضعیت امروز تئاتر را اصلا خوب نمی دانم، به این دلیل که از زمانی که به اسم خصوصی سازی تئاتر آمدند و یارانه تئاتر را برداشتند، تئاتر ما کم کم از شکل هنری رفت به سمت صنعتی شدن، در صورتی که در همه جای دنیا برای تئاتر یارانه قائل می شوند که بتوانند هنر تئاتر را زنده نگه دارند، ولی خب در اینجا می بینیم که متاسفانه شرایط به شکل دیگری شده و سالن های خصوصی به دنبال کسب درآمد هستند، چون هزینه های خودشان را باید بدهند و به هر کسی که از راه برسد اجرا می دهند، تماشاچی ها هم سردرگم می شوند که وقتی می خواهند به  تماشاخانه بروند و اجرا ببینند، نمی دانند این نمایشی که قرار است ببینند از یک کارگردان است که بیست سال دارد تئاتر کار می کند یا از یک جوان که هنوز هنرجوی تئاتر است و این اولین اجرای اوست. من خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد که سالن های نمایش ستاره گذاری شوند و مشخص شود که تماشاچی وقتی می خواهد به سالن مشخصی برود، بداند که چه نوع تئاتری را می خواهد ببیند، چه جنس تئاتری را از چه کارگردانی می خواهد ببیند. امیدوارم روزی این اتفاق ها بیفتد، در حال حاضر این اتفاق نیفتاده و ما مشکلات بسیار بسیار زیادی در زمینه تئاتر داریم.

 

این همه فارغ التحصیل تئاتر، آینده ای دارند؟

الیکا عبدالرزاقی: شرایط، شرایط پیچیده ای است، ساپورتی اتفاق نمی افتد. در این شرایطی که الان هستیم، نیاز است که هر تئاتری یک تهیه کننده داشته باشد، بودجه ای در اختیار او قرار نمی گیرد، کارها شخصی هستند و سالن ها هم خصوصی. همه سالن ها پول می خواهند. شما فکر کنید فارغ التحصیل تئاتری که می خواهد فقط با استعدادش جلو بیاید و کاری را با شرایط مالی معمولی کارگردانی یا تولید کند، تقریبا امکان پذیر نیست. ما داریم به سمتی می رویم که عزیزانی که وضع مالی خوبی دارند می توانند تئاتر روی صحنه ببرند، البته این به معنی این نیست که همه کسانی که پول دارند استعداد  ندارند، نه هر کسی که پولدار است می تواند سالن خصوصی اجاره کند و کار را اجرا ببرد و خیلی از استعدادها این  وسط نادیده گرفته می شوند و متاسفانه هدر می روند.

 

امروز تئاتر چقدر در اولویت های هنری مردم است؟

بورژین عبدالرزاقی: به دلیل وضعیت اقتصادی بسیار بدی که الان برای مردم به وجود آمده، سخت است که تئاتر را به صورت جدی دنبال کنند، ولی با این حال می بینیم که اگر یک نمایش حمایت شود و تبلیغ خوبی برای آن صورت بگیرد، مردم به سمت آن نمایش می روند. من معتقد هستم در این زمینه باید رسانه ها کمک کنند تا تئاترها بیشتر تبلیغ شوند تا مردم متوجه شوند که این تئاتر روی صحنه است و برویم آن را ببینیم. اگر این اتفاق رخ دهد، من مطمئن هستم تئاتر می تواند در اولویت اول مردم قرار بگیرد، چون که می آیند، می بینند و لذت می برند.

 

غیر از کارگردانی، فعالیت دیگری هم دارید؟

بورژین عبدالرزاقی: به غیر از کارگردانی تئاتر، هنرپیشه هم هستم و به عنوان طراح صحنه و لباس هم کار کرده ام که یکی همین نمایش آخر خودم «مده آی سن مدار» بوده است.

 

در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟     

بورژین عبدالرزاقی: اگر منظورتان بازیگرانی باشد که هم نسل خود من هستند، صد درصد ما بازیگران ماندگاری خواهیم داشت. همین الان به نظر من نوید محمدزاده از بازیگرانی است که از هم نسل های من است،  بازیگر بسیار خوبی است و می تواند در تاریخ هنر ایران،  بازیگر ماندگاری هم باشد، البته خیلی های دیگر هم هستند و نوید را به عنوان مثال گفتم.

 

خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟

الیکا عبدالرزاقی : من جزو هنرپیشه های خوش چهره  نیستم. کسی نیستم که از روز اول بگویند وای تو خوشگلی و بیا برو هنرپیشه شو! چنین چیزی برای شخص من اتفاق نیفتاده، اما در مورد خوش چهره ها چیزی که وجود دارد و من به آن اعتقاد دارم این است که به هر حال وقتی مدام از بچگی به شما می گویند شما زیبایید، شما یک دانه هستید، شما تک هستید، مدام اینها را به شما می گویند، یک اعتماد به نفسی در شما اتفاق می افتد که این اعتماد به نفس جایی در بازیگری به درد شما می خورد. آدم ها در شغل نمایش خیلی می توانند از این اعتماد به نفس استفاده کنند، به شرط اینکه باهوش باشند و قابلیت های اولیه یک هنرپیشه را داشته باشند، مثل صدای خوب،  بیان خوب و خیلی چیزهای دیگر که به زیبایی ظاهری شان کمک کند. زیبایی ظاهری تنها خیلی وقت ها باعث شده که یک هنرپیشه آمده، کار کرده و رفته، ولی هنرپیشه هایی هم داریم که به واسطه زیبایی شان آمده اند، اما به واسطه باهوش بودنشان و قابلیت های دیگری که به مرور کسب کرده اند که آن هم به علت باهوش بودن بوده، توانسته اند در این کار بمانند و ادامه بدهند. من جزو مخالف های زیبایی در سینما و تلویزیون نیستم، چون احساس می کنم که مردم دوست دارند چهره های زیبا را ببینند و تمایل به چهره زیبا دیدن در سینما و در همه جای جهان وجود دارد.

 

در خانواده عبدالرزاقی ها چقدر جو هنری وجود دارد؟

الیکا عبدالرزاقی: ما  خانواده اهل مطالعه ای داریم، مادرم، خودم و بورژین بیش از همه، کتابخانه خوبی داشته ایم و این خیلی تاثیر گذار است که بخش اعظمی از آن را مدیون دایی عزیزم محمود فلکی هستیم که ایشان الان در آلمان زندگی می کنند. کتاب هایی در زمینه هنر و تئاتر و شعر که این کتاب ها پراکنده  بودند و ما مطالعه می کردیم. من در کودکی از خانواده ام کتاب کادو می گرفتم  و مسیر مطالعه خیلی خوبی برای ما باز بود، این خیلی تاثیرگذار بود. در این خانواده، من اولین کسی بودم که وارد دنیای بازیگری شدم و آن موقع هجده سالم بود. کار تئاتر و هنر به این شکل در خانواده ما در من و بورژین است و دایی ام که نویسنده است،.چیزی که وجود دارد این است که ما به دلیل اینکه شغل مشترکی داریم و این شکلی کار می کنیم و بعد که من ازدواج کردم، امین هم به این جمع پیوست، طبیعتا صحبت ها، حرف ها و مسائلمان همه و همه درباره نمایش و تئاتر و نمایشنامه و فیلم و سریال و اسکار است. مباحثی که ما درباره اش صحبت می کنیم، راجع به این موضوعات است و معمولا این جو در جمع ما حاکم است. معمولا آدم هایی که وارد جمع ما می شوند، خیلی متوجه نمی شوند ما چه می گوییم یا شاید خیلی برایشان جالب نباشد، ولی خودمان هیجان زده می شویم و همیشه راجع به این مسائل حرف داریم.

 

بورژین عبدالرزاقی: در خانواده عبدالرزاقی جو هنری به هر حال حاکم است، الیکا که معرف حضورتان است، مادرم نقاشی می کند و چون مادرم عاشق سینما بود، از بچگی همیشه آن فضای فیلم دیدن همراه ما بوده، با مادر می نشستیم فیلم می دیدیم و این اعتیاد فیلم دیدن از آن زمان نشات گرفته است، ضمن اینکه دایی بنده دکتر محمود فلکی، نویسنده و شاعر هستند، هنرمندان خانواده ما اینها هستند.

 

علاقه مندی ها و تفریحات شما؟

الیکا عبدالرزاقی : علاقه مندی های من خیلی چیزای عجیب و غریب نیستند، فیلم دیدن، کتاب خواندن، سریال دیدن. یکی از کارهای جذابی که من دوست دارم این است که بنشینیم با بورژین دوتایی سریال تماشا کنیم. خیلی وقت ها با این شرایط کاری دست نمی دهد، ولی فرصتی پیش بیاید، با هم سریال تماشا می کنیم. گاهی از ساعت هفت شب شروع می کنیم و سریال می بینیم و بعد می بینیم ساعت نه صبح است و هنوز داریم سریال تماشا می کنیم. این یکی از علاقه مندی های من است. مسافرت خیلی دوست دارم، ولی تقریبا شرایط آن خیلی کم پیش می آید و نمی توانم پیگیر باشم و یکی دیگر از کارهای جذابی که دوست دارم، آشپزی کردن با امین است، همراه بودن و ورزش کردن با همدیگر. کارهای این شکلی برای من هم تفریح و هم لذت بخش است.

 

بورژین عبدالرزاقی: همین تئاتر دیدن و کتاب خواندن و فیلم دیدن. بزرگترین تفریح من فیلم دیدن است. گاهی پیش می آید که شب ها سه تا چهار فیلم می بینم و واقعا بزرگترین تفریح من است.

 

شما بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟

الیکا عبدالرزاقی: آیا کسی وجود دارد که حاشیه را دوست داشته باشد؟ من معتقد هستم حاشیه برای آدم ها ایجاد می شود و اگر کسی واقعا دوست دارد برای خودش حاشیه ایجاد کند، نیاز به مشاور دارد. من دارم زندگی و کار می کنم و خدا را شکر حاشیه ای پیش نیامده و امیدوارم پیش نیاید، یک مقدار سوال شما برای من عجیب بود که حاشیه را دوست ندارید؟ نه، واقعا حاشیه را دوست ندارم!

 

اتفاقی افتاده که دوست نداشته باشید چهره مشهوری باشید؟

الیکا عبدالرزاقی : برای من نه، خیلی وقت ها از خیلی ها شنیده ام که دوست نداشته اند چهره مشهوری باشند، ولی من واقعا این را همه جا گفته ام که از سال هفتاد و شش کارم را شروع کرده ام، از هفتاد و هفت هم تئاتر کار کرده ام و هم سریال، نقش های خیلی خوبی هم بازی کرده ام و تا سال هشتاد و هفت به غیر از خودم و خانواده ام و یکسری از همکاران، کسی من را نمی شناخت. درخیابان من را می دیدند و به شکلی نگاه می کردند که انگار آدمی را می شناسند، ولی نمی دانند کجا دیده اند! بعد مثلا می پرسیدند شما را خانه دخترخاله ام  ندیده ام؟ و من خیلی ناراحت می شدم، چون یازده سال داشتم کار می کردم و کسی من را نمی شناخت. از سال هشتاد و هفت که قهوه تلخ اتفاق افتاد و لطف مردم شامل حال من شد، دیگر من را می شناختند و عکس می گرفتند و این اتفاقی بود که سال ها زحمت کشیده بودم و برای من نیفتاده بود. من هنرپیشه هستم و دوست دارم کار من دیده شود و از آن سال به بعد، من هر روز صبح به خودم حتی وقتی خسته و کلافه هستم، یادآوری می کنم که یک روز آرزوی من بوده مردم من را بشناسند و با من عکس بگیرند و همان لحظه یک لبخند روی چهره ام می آید. خوشحال هستم که الان در شرایطی قرار دارم که مشهور هستم و مردم من را می شناسند و دوست دارند.

از کار بازیگران و کارگردان های خارجی کدام را می پسندید؟

بورژین عبدالرزاقی: برای کسی که زیاد فیلم می بیند، یک مقدار سخت است جواب این سوال. خیلی کارگردان ها و بازیگرها را می توانم مثال بزنم، از «فرانسوا تروفو» تا «فدریکو فلینی» تا بیاییم جلوتر «مارتین اسکورسیزی» و «استیون استینبرگ». در رابطه با بازیگرها هم همین طور است، خیلی بازیگرها هستند از «مارلون براندو» تا «دنیل دی لوئیس» تا بخواهیم جدیدترها را نگاه کنیم، «بردلی کوپر» شاهکار است و به نظر من درخشان بازی می کند.

 

موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟

بورژین عبدالرزاقی: موسیقی بخش جدا نشدنی زندگی من است. من همیشه گفته ام، اگر سمت تئاتر نمی آمدم، می رفتم سمت موسیقی. کما اینکه گیتاری هم دارم و به قول معروف با آن ساز، یک دلنگ دولونگی هم می کنم. آهنگ هایی که می زنم، خیلی حرفه ای نیست و برای دل خودم است. موسیقی همیشه در زندگی من وجود دارد، موسیقی زیاد گوش می دهم.

 

الیکا عبدالرزاقی: واقیعت این است که متاسفانه نمی توانم بگویم برای من برعکس برادر و همسرم جایگاه خاص و ویژه ای دارد، چون همیشه دلم می خواست سازی بلد باشم و بزنم که نشد یا موقعیتش پیش نیامد. موسیقی را دنبال نکرده ام، اما تلاش کرده ام که موزیک خوب گوش کنم، چون همیشه می دانستم وقتی موزیک خوب گوش کنید، ذهنتان باز و خلاق  می شود، حال روحی تان خوب می شود.

 

خواننده محبوب هم دارید؟

بورژین عبدالرزاقی: خواننده های مورد علاقه ام زیاد هستند، «ژک برل»، «ادیت پیاف» و موسیقی های موزیسین های فرانسوی خیلی مورد علاقه من هستند.

 

الیکا عبدالرزاقی: فکر می کنم همه ایران می دانند رضا یزدانی را خیلی دوست دارم و کارهایش را دنبال می کنم.

 

آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟

بورژین عبدالرزاقی: آخرین فیلم خوبی که دیده ام فیلم «گرین بوک» است یا همان کتاب سبز با بازی های درخشان «ویگو مورتنسن» و «مارشالا الی» که می توانم پیشنهاد بدهم و در رابطه با کتاب هم آخرین کتاب خوبی که خوانده ام، کتاب موزه معصومیت است نوشته «اورهان پاموک» نویسنده ترکیه ای و دلیل اینکه جذب این کتاب شدم، این بود که در واقعیت یک موزه به نام موزه معصومیت ساخته شده در شهر استانبول که اتفاقات کتاب در آن موزه به نمایش گذاشته شده. کتاب بسیار لذت بخشی است.

 

چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

بورژین عبدالرزاقی: بله، همین بوده چیزی که می خواستم و دلیل اینکه نمی گویم چرا بیشتر از این نه، چون قرار نیست یکشبه موفق شویم و قرار است زمان بگذرد و پله پله کار کنیم تا یواش یواش بتوانیم به موفقیت دست پیدا کنیم. خیلی وقت ها شده که من کار نکرده ام و افسرده شده ام، اذیت شده ام، سر مسائل مختلف کاری که بیشتر هنرمندان  با آن درگیر هستند، اما در نهایت چیزی که الان هستم، راضی ام و واقعا خدا را شکر می کنم.

دوست دارید ده سال بعد در چنین روزی کجا باشید؟

الیکا عبدالرزاقی : خیلی دوست دارم که ده سال بعد در چنین روزی مثل همیشه در کنار خانواده ام باشم، ولی در زندگی و کار دلم می خواهد که خیلی پیشرفت کنم، آرامش بیشتری داشته باشم و اطرافیان و دوستانم در آرامش باشند. دوست دارم ده سال دیگر در تهران زندگی نکنم، در جایی مثل شمال، رامسر عزیزم، یک جای کوچولو داشته باشم برای خودم، گل و گیاه و میوه و سبزی داشته باشم و یک فضای اینچنینی. شاید ده سال دیگر نه، ولی پانزده سال، بیست سال دیگر این شکلی زندگی کنم.

 

بورژین عبدالرزاقی: دوست دارم ده سال بعد هم در جایگاهی باشم که مثل امروز وقتی از من سوال شود، بگویم که راضی هستم و امیدوارم که ده سال بعد حداقل کمی از این مشکلاتی که ما در حرفه خودمان داریم، کم و خیلی چیزها بهتر شده باشد.

 

و حرف پایانی؟

الیکا عبدالرزاقی: آرزوی بهروزی دارم برای همه خوانندگان مجله کولاک، آرزوی سلامتی و دل خوش دارم و جیب پر پول، آرامش زیاد و برای همه هموطنانم هر کجای دنیا که هستند، سال درخشانی آرزو می کنم، سرشار از امید و بهروزی و سلامتی و همین!

 

 

تاریخ انتشار : 06 آوریل 19 دیدگاه : بدون دیدگاه